۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

کودکان بزرگ می شوند و مادران ...


4سال پیش همین روزها بود که پسرکم را در آستانه 2 سالگی به مهد کودک بردم.دغدغه روزهای اول را هرگز فراموش نمی کنم.وسواس انتخاب مهدی که اندکی اعتمادم را جلب کند و خاطر را آسوده.از بیش 10 مهد کودک در محدوده خانه دیدن کرده بودم و در نهایت انتخاب کردم. و نگرانی روزهای اول گذشت و من اعتماد کردم و کودکم 4سال از عمر خود را در این مهد گذارند.

در تمام این سالها نگرانی لحظه ای رهایم نکرد.هر روز صبج که خودم و کودکم با عجله در حال انجام مقدمات رفتن به مدرسه بودیم هر ثانیه اش به این فکر بودم ایا کار درستی می کنم که به مهد می سپارمش یا نه.هر چه بزرگتر می شد این ناراحتی کمتر میشد اما هرگز رهایم نکرد.در این 4سال نگاه همه اطرافیانم پر از سرزنشی بود که مانند خوره به جانم می افتاد و آرامشم را سلب می کرد.

من مادری بودم که نوع کارم این اجازه را میداد که صبحها دیر از خانه برویم بیرون،هر وقت مریض می شد به راحتی در خانه می ماندم، و معمولا هم یک روز در هفته را به مهد نمی رفت.با این وجود همیشه احساس گناه همراهم بود.

.زن بودن ،مادر بودن و مادر شاغل بودن سخت است.به ویژه وقتی نه برای نیاز مالی که فقط برای ارضای نیاز شخصی کار میکنی و باید پاسخگوی اطرافیانی باشی که مستقیم یا غیر مستقیم تو را و کارت را تقبیح می کنند.بزرگ شدن کودکم زود نبود برای من،لحظات تلخ و شیرین زیادی داشت که بسیاریش هرگز از یادم نمی رود.اما سخترینش این بود که پذیرفته بودم نباید مادر می شدم و من را برای مادری نساخته بودند.و این از همه دردناکتر بود.

 امروز که با گل و شیرینی به آنجا رفتیم تا پسرکم با دوستانش حداخافظی کند،دیدن اینکه بغض کرده بود و مربیانش را تنگ در آغوش می کشید حس خوبی برایم داشت.مطمئن شدم این محیط برایش آزاردهنده نبوده است و برعکس دوستش داشته است.

امیدوارم رفتنش به پیش دبستانی این حس گناه همیشگی مرا کم کند چرا که دیگر میدانم باید برود و به خاطر کار کردن من نیست که به مدرسه می رود

۳ نظر:

  1. در ژاپن زندگی میکنم. این احساس شما، در بین مادران اینجا به هیچوجه وجود ندارد. حتی در برخی مواقع، برعکس برخی مردم فکر میکنند که نفرستادن کودکان به مهد کودک، مایهء عقب افتادن کودک از دیگر همسالانش میشود و در آیندهء اون اثر منفی خواهد داشت. مردم به دو دستهء موافق و مخالف مهدکودک جدا شده اند، اما میزان موافقها به شدت زیادتر هست و اکثریت جامعه رو تشکیل میدهند. به همین دلیل، فکر میکنم هیچ نیازی به احساس گناه در وجود شما نیست.

    پاسخحذف
  2. کاش به مربی های مهد می گفتن که همین جمله آخری شما رو به تمام مادرایی که بچه هاشونو روز اول به مهد می برن بگن . چون تقریبا خیلی از مادرها رو من دیدم، در اثر پیشینه سنتی فرهنگی و از اون بد تر تبلیغ شدن همین طرز نگاه توی رسانه های ایرانی احساس گناه از این کار دارن . و نتیجتا هم بچه هایی رو تو خونه بزرگ می کنن که در نهایت 20-30 سالگی چون قدرت ارتباط برقرار کردن و گفتن حرفش رو ندار، به روشهایی رو میاره که از پرخاش گرفته تا هزار جور ناهنجاری رفتاری و اجتماعی رو میاره و این میشه که الان تقریبا می بینیم تو ادمهای اطراف خودمون

    پاسخحذف
  3. اینجا نه فقط برای هم کلاسی های سوئدی ام که کلن برای همه اروپایی ها و حتی خیلی از آفریقایی ها و آسیایی ها که دیدم خیلی بدیهیه که مهدکودک رفتن برای بچه خوبه و اینکه خیلی از زنان ایرانی خانه دارن براشون خیلی عجیبه

    پاسخحذف