۱۳۹۲ اردیبهشت ۱, یکشنبه

اسم ممنوع!

احساس نا امنی در یک محیط لزوما از تجاوز ، خشونت جنسی  و یا نگاههای ناخوشایند در آن محیط ناشی نمی شود.گاهی مسائلی بسیار ریزتر و کوچکتر وجود دارند که به یک زن احساس نا امنی می دهند.

بارها به اداره ثبت منطقه ... مراجعه کرده بودم و دیروز برای اولین بار این نکته توجه مرا جلب کرد:
 بر روی شیشه مقابل میز تمام کارشناسان و متصدیان مربوطه نام و نام خانوادگی آنها با فونت بسیار بزرگ نوشته شده است تا کار مراجعین را برای پیدا کردن فرد مسئول و احتمالا شکایت در صورت عدم رضایت از پروسه انجام کار راحتتر نماید. اما نکته بسیار جالب این بود که اسامی کوچک خانمهای متصدی به هیچ عنوان نوشته نشده بود و تنها به ذکر کلمه " خانم" پیش از نام خانوادگی آنها اکتفا شده بود

به نظر من این موضوع دو نکته را نشان میدهد :
اول همان بحث کلیشه ای و مردسالارانه سنتی  که زنها را ناموس می داند و در نتیجه ذکر نام کوچک را بی حرمتی به مرد می داند و به همین دلیل حتی در مراسم ختم یک زن هم از نام او یا عکس او استفاده نمی شود.
دوم که امیدوارم در این موضوع محتمل تر باشد آن است که احتمالا نوشتن نام کوچک زنان کارمند دردسرهایی را برای آنها به دنبال داشته است و مراجعین که عمدتا مرد هستند از این موضوع سوء استفاده نموده اند. و زنان خودشان ترجیح داده اند تنها نام خانوادگیشان ذکر شود. این دلیل شاید نسبت به مورد اول کمی خوشایند تر باشد اما به شدت احساس ناامنی در ادم ایجاد می کند.احساس اینکه یک زن که از لحاظ موقعیت شغلی با سایر همکاران مردش برابر است مجبور است چه نکات ریزی را مورد توجه و دقت قرار دهد تا راحتتر در آن محیط کار کند.

۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

صدور حجاب!!!!

اولین باری که به کشور ترکیه سفر کردم یعنی حدود 11 سال پیش بیشترین نکته ای که توجهم را به خودش جلب کرده بود و در واقع می توانم بگویم محسورش شده بودم حجاب زنان ترک بود.حجابی که شامل روسری و پیراهن و دامن یا شلوار می شد و به ندرت چیزی شبیه به مانتوهای ایران را می دیدم.اما ویژگی اصلی این حجاب رنگ بود.روسری ها و پیراهنهایی از رنگهای آبی و صورتی و سبز روشن که هر بیننده ای رو به وجد می اورد و به نظرم واقعا به زیبایی های شهر اضافه کرده بود و باعث می شد شما شادی و زندگی را در خیابونهای شهر احساس کنید.در تمام سفرهای بعدی به ترکیه به جرات می توانم بگویم هرگز لباس مشکی به تن زنان ندیدم و اگر روسری مشکی هم استفاده میشد آنقدر زیبا با لباسهای دیگر ترکیب شده بود که به چشم نمی آمد.
این سفر اخیر به استانبول اما مرا متوجه ظهورحجاب دیگری در سطح جامعه کرد.حجابی که شامل روسری های بسیار بلند مشکی بود که در زیر گلو سنجاق خورده بودند و دستها را نیز کامل می پوشاندند و  دامنهای مشکی گشادی که به همراه آن روسری ها چیزی شبیه به حجاب دوره قاجار خودمان را به یاد می آورد و یا شبیه تر به چادرهایی که چند سالی است در ایران استفاده میشود و گمانم به چادر قجری معروف است با این تفاوت که در زیر آن دیگر روسری نمی پوشند و همون روسری قسمت بالایی کاملا صورت را می پوشاند.
نمیدانم همچین حجابی واقعا به تازگی روایج یافته یا من تا به حال برخورد نکرده بودم اما اگر هم بوده قطعا تعداد افرادی که از آن استفاده می کنند افزایش یافته است و تصورم این است که حضور روزافزون زنان عرب در ترکیه در این امر بی تاثیر نبوده باشد.علاوه بر اینکه زنان ایرانی که قبلا من در ترکیه دیده بودم نیز سعی میکردند با همان بلوز و دامن یا با یک مانتوی رنگی در شهر باشند اما در این سفر تعداد زنان ایرانی که همان چادر مشکی را می پوشیدند نیز بسیار قابل توجه تر بود و جالبتر اینکه عمده آنها زنان جوان بودند.
واقعا رواج حجاب مشکی در میان مسلمانان تاسف برانگیز است و کاش زنان خودشان به آسیهایی که از این پوشش به آنها وارد میشود آگاه تر بودند و سعی میکردند حجابهای روشنتر و رنگارنگتر را بیشتر استفاده میکردند.
پی نوشت : بسیار تلاش کردم خودم از این حجاب زنان عکس بگیرم اما متاسفانه نشد و عکس را به لطف یکی از دوستان از گوگل پیدا کردم.