۱۳۹۲ اسفند ۱۵, پنجشنبه

کدبانو ایرانی!

بسیاری از زنان ما که لزوما هم از نسل مادران ما نیستند ، خانه را محل فرمانروایی خود می دانند. محل اعمال قدرت ! اما نه به این دلیل که صاحب نظر هستند و می توانند حرفشان را به کرسی بنشاندد، بلکه به این دلیل که تلاششان نمود پیدا می کند! فرصت دیده شدن پیدا می کنند! آنها به همسران و پدران و برادرانشان حتی در صورت تمایل، اجازه ورود به آشپرخانه را نمی دهندبه بهانه اینکه توانایی ندارند و کارها را بدتر می کنند و مثلا غذا خراب می شود یا ظرفها تمییز شسته نمی شود و خانه به خوبی جارو نمی شود و امثال اینها!
زنان ما در مهمانی هایشان به شدت تلاش می کنند همه چیز عالی و در بهترین شکل باشد!به تنهایی چندین مدل غذا و دسر  درست می کنند ، خانه را تمییز می کنند و در این فرآیند باز هم اجازه مداخله نمی دهند!
دلایلی که سبب این امر می شود قطعا بسیار زیاد هستند اما من معتقدم یک دلیل مهم را نباید فراموش کرد:
زنان در هیچ وضعیت دیگری مورد ستایش و تشویق عمومی قرار نمی گیرند. شما میز شام مهمانی را تصور کنید. وقتی همه مهمانها مدال افتخار بهترین مهمانی را به گردن زن میزبان می آندازند، چه احساس غروری می کند آن زن..این تنها فرصتی است که دیگران از او تعریف می کنند به ویژه در مقابل همسر و خانواده اش... بدیهی است که نخواهد این فرصت را از دست بدهد... و همه افتخارش را مال خود کند...از سوی دیگر این تنها فرصتی است که غریبه ها ( به غیر از خانواده) این امکان را دارند تا به راحتی از یک زن تعریف و تمجید کنند. این اتفاق به ویژه در خانواده های سنتی و یا مذهبی بسیار مشهود تر است. یک زن در هیچ حالت دیگری ممکن نیست که در یک فضای عمومی مورد تمجید و تشویق قرار بگیرد.

اما کاش نتایج منفی این موضوع را هم می دیدند. این احساس افتخار و احساس قدرت کاذبی که در پس آن هزاران درد روحی و جسمی نهفته است.افتخاری که با لغت " کدبانو" گری ، زن را به یک آشپز و خدمتکار تقلیل می دهد! افتخاری که هزاران توانایی دیگر زن را نادیده می گیرد.
و کاش با گفتن اینکه " مادر" یا " همسر" مان خودش می خواهد کارها را به تنهایی انجام بدهد، از خود رفع مسئولیت نکنیم! نظافت و آشپزی که با همکاری همه انجام شود مدالش برای همه می شود و نتایج منفی اش به مراتب کمتر خواهد شد!
پی نوشت: این مطلب در پاسخ به دعوت پیج کار خانگی برای نوشتن از کارخانگی در روز 14 اسفند نوشته شد.

۱۳۹۲ اسفند ۱۰, شنبه

خانه امن است...

صحنه اول- اتاق مطالعه دانشجویان ارشد دانشگاه
دو دختر و دو پسر  که به نظر میاد برای انجام پروژه با هم جمع شدن در حال شوخی و خنده هستند.هیچ نیازی نیست به حرفهایشان گوش بسپاری چون کاملا بلند بلند در حال حرف زدن هستند.توجه من اما جلب میشود چون به راحتی در مورد اعضای جنسی بدن خود حرف میزند! شوخی میکند ! عادات و تمایلات جنسی خود را به راحتی بیان می کردند و می خندیدند! در اتاق بیش از ده نفر دیگر حضور داشتند! هیچکدام از آنها حتی برای لحظه ای سرش را بلند نمیکرد! هیچ کدامشان زیر لب لبخند نمی زد! هیچ کدامشان به میز دختران و پسران نزدیک نشد تا با ترفندی وارد مذاکره آنها شود! چند دقیقه بعد دخترها وسایلشان را جمع کردند و رفتند و هیچ کس نه تنها دنبالشان نرفت حتی به آنها نگاه هم نیانداخت تا قیافه اشان را برای فرصت مناسب! بعدی به خاطر بسپارد...
صحنه دوم-قطار بين شهری
چند دختر جوان که مست هستند وارد قطار می شوند و می نشیند! آنقدر مست هستند که شوخی و خنده هایشان تمام سالن را دربگیرد !شوخی ها همه از همان نوعی است که در بالا اشاره کردم..واکنشها باز هم از همان نوع است!تمام صندلی های اطرافشان را مردان تنها نشسته اند! یکی کتاب میخواند، یکی روزنامه، یکی خواب است دیگری با تبلت کار میکند! اما هیچ کدام حتی به این دختران نگاه هم نمی کنند! مامور قطار که برای فروش بلیط می آید هم پسر جوانی است! دخترکان سر شوخی را باز میکنند! پسر اما کاملا جدی بلیط را می دهد و می رود!


احساس امنیت در این جامعه یکی از بهترین تجربه های زنان است! در اینجا می دانی هر ساعتی از شبانه روز در هر کجا و با هر حالی که باشی هیچ کس به حریم تو وارد نمی شود! هیچ کس مزاحمت نخواهد شد،هیچ کس نگاه پرمعنی یا بی معنی نثارت نمی کند!هیچ کس جدی یا شوخی بدنت را لمس نمی کند! هیچ کس حتی سعی نمی کند به بهانه ای سر صحبت را باز کند مگر خودت بخواهی!مزاحمت معنایی ندارد!  و قیمت این مزاحم نشدن سانسور کردن حرفهایت، پنهان کردن حال و رفتارت و یا پوشاندن تن و بدنت نیست! قیمت آن آموزش دادن سیستمی است که زنان  ،رفتارشان ، لباسشان و حضورشان در جامعه را عامل فساد جامعه نمی داند!سیستمی که با پذیرفتن واقعیات جامعه اش توانسته با تفکیک موقعیت ها، امنیت را به مکانهای عمومی اش بیاورد! به افراد آموخته اگر میخواهند ساعتی را به خوشی بگذرانند حق ندارند به هر زنی در خیابان،رستوران کافه یا دانشگاه که نمی شناسند متعرض شوند!برای خوشگذرانی مکان مناسب یا قواعد مخصوص به خودش (و نه باز هم بدون قاعده) وجود دارد!
این سیستم زنان را مجبور نمی کند خودشان را محدود کنند و مردان را آزادی بی حد نمی دهد!هر دو گروه به یک میزان باید به یکدیگر احترام بگذارند!احترامی که ناشی از جنسیت،عفاف،حجب و حیا نیست بلکه ناشی از احترام به انسانیت انسانهاست!