۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

تنهایند و خسته این زنها...

من میتوانم تعداد زیادی از آنها را در اطراف خودم نام ببرم.زنهایی که نمیدانم معنی زندگی را فهمیده اند یا خیر؟در کودکی ازدواج کرده اند.در نوجوانی بچه دار شده اند و در جوانی فقط به دنبال درآوردن لقمه نانی بوده اند برای فرزندانشان.


هیچگاه برای خودشان نبوده اند.هیچگاه چیزی را برای خودشان نخواسته اند.

در کشورهای دیگر به زنها میآموزند باید از زندگی لذت برد.باید برای خودت هم کاری انجام دهی یا گاهی برای خودت هم که شده هیچ کاری انجام ندهی.تو هم از زندگی حق شاد بودن داری.حق آرامش.حق لذت بردن.

اینکه روزهایی را نه مادری باشی پر تلاش و خسته و نه همسری دلشکسته و تنها.خودت باشی.

اما اینجا....این زنان تنها هستند و من هر بار یکی از آنها را میبینم دلم مگیرد و پر از بغص میشوم.
.
.
کاش دخترانمان یاد بگیرند اذت بردن از زندگی را فارغ از نقشهای جنسیتی شان.

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

در برابر تجاوز جنسی چه باید کرد



زمانی که زنی مورد آزار جنسی قرار میگیرد به دلایل مختلف که عمدتا دلایل فرهنگی و عرفی میباشند سعی در مخفی نمودن این موضوع و حتی انکار آن پیش خود و دیگران مینماید و در نتیجه زمان طلایی برای مقابله با مچرم  را از قانون میگیرد.
به همین دلیل سعی میکنم در این مطالب مواردی که باید بعد از وقوع اتفاقات اینچنینی انجام شوند را شرح دهم:
قبل از هر چیز باید بدانیم تجاوز جنسی لزوما به معنی طی گردن پروسه سکس به شکل کامل نیست و بنابراین طرف داشتن پرده بکارت به معنی عدم تجاوز نیست. مصادیق آزار حنسی را بسیار زیاد است باید بدانیم بسیاری از چیزهایی که بعضا به نظر ما عادی می آید قطعا از مصادیق آزار جنسی محسوب میشوند:آزار و اذیت جنسی از یک نگاه پر از شهوت میتواند شروع شود و تا شدیدترین نوع آن یعنی تجاوز به عنف ادامه داشته باشد. در بسیاری از کشورها داشتن سکس با افرادی که زیر 18 سال دارند هرچند با رضایت آنها باشد از مصادیق تجاوز محسوب شده و به شدت با آن برخورد میشود. که البته باید خاطر نشان کرددر قوانین ایران هیچ تفکیکی میان این موارد وجود ندارد.

در بسیاری از این موارد امکان پیگیری حقوقی و قضایی وجود دارد و البته متاسفانه باید پذیرفت که در جامعه فعلی ایران با توجه به نقص شدید قوانین در زمینه آزار و اذیت جنسی مواردی هم وجود دارد که تنها باید از کنار آنها گذشت  زیرا برخورد با انها نیازمند کارهای فرهنگی می باشد مانند خشونتهای موجود در گفتارهای افراد جامعه.
اما در مواردی که هم که شاید از لحاظ قانونی منعی برای طرح شکایت وجود نداشته باشد زنان از شکایت خودداری میکنند:
·         برخورد اولیه اکثر زنان این است که باید این اتفاق را فراموش کنند،و تمام تلاش خود را میکنند که هیچ حرفی از آن نزنند.
·         پروسه رسیدگی طولانی است و آزار دهنده و در این پروسه زنها مجبور میشوند بارها اتفاقی را که افتاده است توضیح دهند.زجر این عمل کاملا قابل درک است. و به آن باید هزینه های بالای دادرسی را نیز اضافه نمود.
·         عدم وجود مدارک کافی نیز در اکثر موارد زنان را با ترس و بی انگیزگی در مراجعه به محاکم روبرو میکند.
اما درنهایت باید دقت داشت شاید اعمال مجازات در مورد فرد متجاوز کمی به ایجاد آرامش کمک کند.علاوه بر اینکه از زنان دیگری که در معرض این خطر هستند حمایت میکند.بنابراین پیگیری قضایی قطعا از اهمیت زیادی برخوردار است.
از مهمترین مراحل اقدام قضایی بعد از تجاوز مراجعه به پزشکی قانونی است.آنچه در این خصوص اهمیت زیادی دارد از دست ندادن زمان است زیرا شاید آثار کبودی و یا زخم تا مدتها روی بدن باقی بماند اما آثار منی در واژن فقط چند روز وجود دارد که در آن صورت امکان تشخیض دی ان ای را فراهم می سازد و به راحتی مجرم را به دست قانون گذار می سپارد.
مراچعه به وکلا و مشاوران حقوقی نیز قطعا باید صورت بگیرد تا بتوان بهترین راه و شیوه را برای طرح دعوی و بیان اظهارات در دادگاه پیدا کرد.علاوه بر اینکه در بسیاری موارد متجاوزان زنان را به شدت تهدید میکنند تا مبادا آنها اقدام به طرح شکایت کنند و وکلا و مشاوران میتوانند به راحتی از وقوع این تهدیدها جلوگیری نمایند.
در این میان باید دقت کرد از آنجا که آسیب روحی تجاوز بسیار از آسیب جسمی آن بیشتر است مراجعه به روانشناسان و روانپزشکان به هیچ عنوان نباید نادیده گرفته شود.این مشاوره ها کمک میکند تا زنها هم با ترس خود از متجاوز روبرو شوند و هم از آبروریزی در محیطهای اجتماعی و خانوادگی نترسند.
یک عامل مهم را هم نباید فراموش کرد و آن برحورد اطرافیان و حمایت از شخص آسیب دیده است.اینکه زنی که مورد تجاوز قرار گرفته بداند از سوی خانواده خود طرد نمیشود و آنها اورا مقصر نمیدانند میتواند کمک زیادی به پروسه مقابله با متجاوز بنماید.
در این میان قطعا جای حمایتهای قانونی بسیاری خالی است.اینکه هنوز در قوانین ما بخش عمده مجازات تنها به پرداخت مهر المثل در صورت از بین رفتن پرده بکارت بر میگردد و زنای به عنف که مجازاتش اعدام است در بسیاری از موارد قابل اثبات نیست.
از سوی دیگر قوانین ما هیچ تفاوتی میان انواع آزار و اذیتهای جنسی قائل نشده است و اغلب موارد آن به هیچ عنوان در قانون به عنوان جرم مستقل شناسایی نشده اند.همچنین حمیاتهای معنوی بسیار کمی از زنان قربانی میشود.این زنان که معمولا از سوی خانواده طرد میشوند ،هم نیاز به حمایتهای مالی دارند و هم حمایتهای پزشکی و درمانی.اما متاسفانه در ایران جای این نوع حمایتها بسیار خالی است.

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

تعرضهای جنسی .....نداشتن دانش لازم

از روزی که پست قبلی را نوشتم سیل داستانها و ماجراهای مختلف با موضوع آزار و اذیت جنسی بود که سرازیر شد.هر کس به نوعی تجربه ای داشت که آنرا برایم نوشته بود و یا گفته بود.شاید روزی با کسب اچازه از انها ماجراها را بنویسم اما آنچه اکنون میخواهم در باره آن بنویسم نقطه مشترک بسیاری از این تجارب است. "ناآگاهی".
زنان جامعه ما بیشترین آسیب را از نظر جنسی به دلیل نداشتن اطلاعات کافی در مسائل جنسی میخورند.آنقدر سخن گفتن از این موضاعت در جامعه ما تابو شده است که بسیاری حتی پرسیدن را هم مجاز نمیدانند.زنانی هستند که وقتی به پزشکی مراجعه میکنند به بهانه های واهی به آنها گفته میشود باید سیستم جنسی آنها مورد معاینه قرار بگیرد و آنها نیزاز آنجا که نمیدانند بعضا میپذیرند.دخترکانی که از ترس از دست دادن بکارت از انجام بسیاری از فعالیتهای ورزشی خودداری میکنند،زنانی که جز مایملک خانواده شوهر محسوب میشوند و باید از هر مردی که انها میخواهند تمکین کنند.زنانی که برای رسیدن به آرزویی باید تسلیم خواسته مرد رمال و دعا نویس شوند.زنانی که انقدر محو قدرت یک مراد میشوند که سوءاستفاده چنسی پنهان در پس آن اعتقادات را نمیبینند،زنی که تصور میکند باید نیاز حنسی همسرش را در هر حالی و به هر شیوه ای برآورده سازد...همه و همه نشات گرفته از ناآگهی است.
نه مجله ای داریم که از آموزشهای جنسی در آن خبری باشد و نه در شبکه های تلویزیونی سخن گفته میشود.در محافل خانوادگی سخن گفتن یا حرام است یا منجر به دادن اطلاعات اشتباه میشود.آموزشهای قبل از ازدواج هم که تنها مربوط به راههای پیشگیری از بارداری است.گویی تنها هدف ازدواج تولید مثل است.
نمیدانم چرا تصور میکنیم انکار این مسائل سبب میشود دختران و پسران روابط جنسی را تجربه نکنند اما میدانم آنچه در عمل با آن مواجهیم چیزی خلاف این است.جامعه ای داریم سرشار از انواع سرکوبها جنسی که بیشترین آسیبش را به زنان این جامعه وارد میسازد.
تنها دریچه ای که برای سخن گفتن وجود دارد این روزها دنیای مجازی است که هم مخاطبان اندکی دارد و هم گروه مخاطبش قشر خاصی از جامعه هستند و به اینها مشکل فیلترینگ را هم باید اضافه کرد.اما در همین دنیای مجازی آنها که به دور از لودگی بنویسند هم کم هستند و در نتیجه میزان اطلاعات علمی و دقیقی که وارد جامعه میشود بسیار اندک است.در این میان نقش سخن گفتن از تجارب ناخوشایندی مانند تجاوز را نباید نادیده گرفت زیرا سبب میشود تا دیگران از خطرات پیش رو اگاه شوند و اندکی بیشتر احتیاط کنند.
پی نوشت1:به نظرم میرسد از تنها ابزاری که اکنون در اختیارمان هست بیشترین استفاده را ببریم و با نوشتن در دنیای مجازی سطح دانش جنسی را بالاتر ببریم.
پی نوشت2:در پست بعدی باید از نکاتی بنویسم که انها که مورد تجاوز واقع میشوند باید به کار بگیرند تا بتوان رسیدن به عدالت و مجازت متجاوز را تسهیل کرد.

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

تجاوز.....به جسم یا به روح؟


"دخترک معماری خوانده است.برای چند شرکت طراحی میکند.آن روز هم رفته است تا طرحهای جدیدش را به مدیر یکی از این شرکتها نشان دهد.به اصرار آقای مدیر نوشنیدنی میخورد...و یعد از آنرا به یاد نمیآورد.میگوید صحنه های بسیار مبهمی را یاد دارد که مرد به روی او خم شده است.و چند دستمال کاغذی مچاله شده...به هوش که میآید گیج است.بدون آنکه بداند چه اتفاقی افتاده خود را به خانه میرساند و به رختخواب میرود و میخوابد.فردا بعد از هوشیاری ،به دلیل خونریزی به دکتر مراجعه میکند و میفهمد که پرده بکارتش از بین رفته و صحنه های مبهم دیروز به او میفهماند چه اتفاقی افتاده است.
از ترس به خانه پناه میبرد و علیرغم درد زیاد چیزی به خانواده نمیگوید و بعد از گذشت یک ماه خود را راضی میکند تا برای شکایت اقدام کند....."
تا اینجا را که تعریف میکرد تاسفم از نامردی مردمان اطرافمان بود اما در ادامه آه می کشیدم از:
مردی که به خود این اجازه را داده است که حتی عمل خود را انکار نکند و در مقابل به او پیشنهاد مبلغ بسیار اندکی پول بدهد.
مادری که هنوز باور نکرده است دخترش بی تقصیر است و پدری که حتما اینقدر با غیرت است که دخترک جرات نمیکند بعد از یکسال چیزی به او بگوید.
دوستی که وقتی برای گرفتن نظریه کارشناسی به پزشکی قانونی مراجعه کرده اند به او گفته است اینکار را نکن زیرا ممکن است سابقه تو در اینجا حفظ شود و بعدها شوهر آینده ات از ماجرا مطلع شود.
خانم دادیاری که به او اجازه صحبت نداده است و حرفهای پراکنده و از سر ضعف او را به سخره گرفته است و با مرد متجاوز همدردی نموده است.
وکیلی که وقتی او میخواسته طرح شکایت کند به او گفته است تا در شکایت خود نگوید برای کار به آنجا رفته است که از نظر او این امر وجاهت ندارد و در عوض بنویسد مرد به او وعده ازدواج داده است و اینچنین اورا اغفال کرده است.
قانونی که در آن اثبات تجاوز به عنف آنقدر مشکل است که دخترک فقط امیدوار است بتواند زنای با اکراه را اثبات کند.

دخترک از این جامعه نا امید است و تنها امیدش رفتن از اینجاست به جایی که بتواند درسش را ادامه بدهد و زخمهایش را در آرامش التیام بخشد.
همه و همه را شنیدم و نمیدانستم کدام را مقصر بدانم.کدام را به باد ناسزا بگیرم و خشمم را بر سر که خالی کنم.

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

خستگی

12-13 ساله که بودم گاهی از مدرسه به خانه خاله جانی میرفتم که نزدیک بود و ناهار را آنجا میخوردم.خوب یادم هست که از آنجا که میدانست من کتلت دوست دارم خیلی از مواقع برایم آماده میکرد.بعضی روزها وقتی می رسیدم در حال سرخ کردن کتلتها در ماهی تابه بود ..میرفتم دستهایم را میشستم و میامدم کفگیر را میگرفتم و میگفتم "اجازه بده من سرخ کنم" و بعد شعله گاز رو کم میکردم و منتظر میشدم تا کتلتها آرام آرام سرخ شوند...خاله همیشه میگفت" کتلتهایی که تو سرخ میکنی خیلی خوشمزه تر میشن،چون تو با شعله کم سرخ میکنی اما من حوصله اش رو ندارم" ..و من همیشه از خودم میپرسیدم چرا خاله حوصله ندارد؟....
.
 .
.


و دیشب من همان زنی بودم که حوصله نداشت و منتظر بود کسی بیاید و بگوید بگذار من سرخ میکنم و بعد شعله گاز را کم میکرد.