۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

تنهایند و خسته این زنها...

من میتوانم تعداد زیادی از آنها را در اطراف خودم نام ببرم.زنهایی که نمیدانم معنی زندگی را فهمیده اند یا خیر؟در کودکی ازدواج کرده اند.در نوجوانی بچه دار شده اند و در جوانی فقط به دنبال درآوردن لقمه نانی بوده اند برای فرزندانشان.


هیچگاه برای خودشان نبوده اند.هیچگاه چیزی را برای خودشان نخواسته اند.

در کشورهای دیگر به زنها میآموزند باید از زندگی لذت برد.باید برای خودت هم کاری انجام دهی یا گاهی برای خودت هم که شده هیچ کاری انجام ندهی.تو هم از زندگی حق شاد بودن داری.حق آرامش.حق لذت بردن.

اینکه روزهایی را نه مادری باشی پر تلاش و خسته و نه همسری دلشکسته و تنها.خودت باشی.

اما اینجا....این زنان تنها هستند و من هر بار یکی از آنها را میبینم دلم مگیرد و پر از بغص میشوم.
.
.
کاش دخترانمان یاد بگیرند اذت بردن از زندگی را فارغ از نقشهای جنسیتی شان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر