۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

زن ایرانی همیشه نجیب است

از دیدن فیلم " برف روی کاجها" بسیار ناراضی بودم.گذشته از بازی زیبا و قدرتمند بازیگرانش به نظرم فیلم هیچ موضوع جالب دیگری نداشت.سوژه به شدت تکراری بود: مردی که به همسرش خیانت می کند.درگیری های زن با خودش و اطرافیانش.جدا شدن از همسرش و تلاش برای شروع یک زندگی دوباره....این موضوع را بارها و بارها دیده بودیم.
اما موضوع وقتی برایم جالب شد که با دوستان و اطرافیان در مورد فیلم حرف می زدم و فهمیدم آنهایی که فیلم را در جشنواره دیده اند برداشت متفاوتی از فیلم دارند.به عبارت دیگر آنها معتقد بودند که زن بدون اینکه از همسرش جدا شود وارد رابطه دیگری شده است.در نسخه ای که ما در سینما دیدیم به زن در دیالوگی وضوح  به دوستش می گوید " از امروز من رسما مجرد شدم " و این برای ما قطعا به معنی طلاق گرفتن زن بود.اما با کمی بررسی متوجه شدم ظاهرا این دیالوگ در نسخه اصلی نبوده( البته مطمئن نیستم). و دیالوگهای دیگری هم اضافه شده تا به ببیننده این حس را بدهد که زن از همسرش طلاق گرفته است و بعد از آن با مرد دیگری رابطه ای را آغاز نموده است.
دلیل اصلی نوشتن این مطلب همین تلاش مذبوحانه و کودکانه سیستمی است که هنوز خیانت زن را  آنقدر تابو می داند که حاضر نیست به هیچ عنوان سخن گفتن از آن را بپیذیرد، آن هم حتی در فیلمی که موضوع اصلی آن خیانت شوهر است.
همیشه خیانت مردان به وضوح تصویر میشود.شاید در فیلم " برف روی کاجها" تصویری از این خیانت نبینیم اما باز هم در صحبتهای دوست و همکار مرد جز به جز این رابطه تصویر می شود اما فیلمهای زیاد دیگری در سینما و تلویزیون دیده ایم که رابطه مردان شوهردار با زنان دیگر را به خوبی تصویر می کنند و گاهی این تصاویر حس خوبی به ببیننده می دهد گاهی هم نه.

اما زنان؟؟زنان هرگز به همسرانشان خیانت نمی کنند.آنها اول طلاق می گیرند.برای طلاقشان سوگواری می کنند و بعد شاید و شاید به سراغ فرد دیگری بروند.
خیانت اگر یک امر زشت و ناپسند است که هیچکس هم منکر آن نیست اما یک پدیده اجتماعی است که برای آنکه شیوع آن را در جامعه بدانیم لازم نیست جامعه شناس یا روانشناس باشیم.این روزها همه افرادی که فقط کمی با لایه های مختلف جامعه در ارتباط باشند میدانند این پدیده به شدت رو به افزایش است.پس مانند هر پدیده ناهنجار اجتماعی دیگری باید از ابزارهای مختلف برای مبارزه با آن استفاده کرد.انکار آن قطعا ما را به جایی نخواهد رساند.این تلاشی که می خواهیم به طرز کاملا تصنعی همه زنان کشور را به اصطلاح پاکدامان و نجیب جلوه دهیم چه نتیجه ای به دنبال خواهد داشت؟
باید بپذیریم وقتی مردان امکان خطا کردن دارند زنان هم مصون نیستند. بماند که قضاوت کردن در خصوص افرادی که به اصطلاح عمومی خیانت می کنند قطعا و قطعا حق هیچکس نیست و افراد دلایل زیادی برای اینکار دارند.اما بحث اصلی اینجاست که هدف اصلی ما برای نشان دادن اینکه زنان ایرانی نجیب هستند.فداکار هستند.مادران خوبی هستند.هیچ گاه سیگار نمی کشند.مواد مخدر مصرف نمی کنند.و و و ما را به نتیجه خوبی نخواهد رساند.زیرا تا زمانی که مشکلات را انکار کنیم راهی هم برای مبارزه با آن پیدا نخواهیم کرد.

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

نقشهای ماندگار!

اول-پسرک را به دیدن نمایش عروسکی برده  بودم که بر اساس داستانهای کلیله و دمنه بود. نقش اصلی متعلق به دمنه ،یک شغال زیرک و باهوش و در عین حال مهربان بود .عروسک لباس دخترانه پوشیده بود و صدای دختر بچه ای داشت.
به این می اندیشیدم که گاهی میتوان همینقدر غیر مستقیم و ملایم برابری را به کودکانمان آموخت. چرا نباید شیر که سلطان جنگل است زن باشد؟ چرا به دختران و پسرانمان به آسانی نیاموزیم که تفاوتی نیست میان زن و مرد برای قدرتممند بودن! و یا چرا نقش هایی که نیاز به قدرت بدنی دارند مرد هستند ولی آنجا که نیاز به هوش و ذکاوت است نقش رنانه می شود؟ اگرچه در همین اندازه را هم باید خوشبینانه نگریست اما میتوان بهتر و مناسبتر آموزش داد تا پسرانمان هم دریابند نیازی به زور بازو ندارند تا قدرتمند باشند!


دوم-مرد برای مشاوره به دفترم آمده بود  و در میان صحبتهایش و تعریف کردن ماجرای کلاهبرداری که اتفاق افتاده بود اشاره کرد که دو سه باری متهم پرونده را دیده است و دلش برای او سوخته زیرا ( با نگاهی به من و عذرخواهی شدید و مکرر) آن مرد مثل یک زن گریه میکرده است! حتی بعید میدانست زنی بتواند اینگونه گریه کند! 
مرد جوان بود، حداکثر بیست و شش یا بیست و هفت ساله، اما او نیز خودش را مستحق گریه کردن نمیدانست! گریه کردن نشانه ضعف و مردانگی را زیر سوال می برد! 
باید از کودکی بیاموزیم و به کودکانمان بیاموزیم فراتر از نقشهای جنسیتی که جامعه به آنها تحمیل می کنند رفتار کنند که هر نقشی به دنبال خودت محدودیتهای آزاردهنده ای را می آورد که گاه تا آخر عمر با ما خواهد ماند.