۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

سفر بی اجازه ممنوع!

کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران به ماده‌ای از لایحه گذرنامه رای داده است که بر اساس آن، صدور گذرنامه برای زنان ایرانی مجرد زیر ۴۰ سال مشروط به موافقت رسمی «ولی قهری» آنان و در غیر این صورت «حکم حاکم شرع» می‌شود.
اینکه زنان متاهل باید اجاز همسر را بگیرند از آنجا که مستند به حق ریاست شوهر بر خانواده است همیشه کمی قابل درک بوده است و علاوه بر آن راهی برای مقابله آن وجود دارد. یعنی زنان می توانند با شروط ضمن عقد از آن عبور کنند.
اما زن مجرد؟؟
پیام اینگونه قوانین فقط یک چیز است:زنان شعور و آگاهی و دانش ندارند.در یک کلام ساده "عقلشان نمی رسد".خوب و بد را تشخیص نمی دهند.آنها حتی اگر بخواهند  در دانشگاههای خرج از کشور درس بخوانند و یا برای شرکت در کنفرانسی قصد سفر داشته باشند اول باید دلایل خود را به خوبی  برای پدر یا پدربزرگشان و در صورت نبود آنها برای قاضی دادگاه توضیح دهند.و احتمالا باید فکر یک سفر توریستی را هم به فرhموشی بسپارند.
به این نکته هم باید دقت کرد که اگرچه در این لاحه "صدور گذرنامه" منوط به اجازه ولی قهری شده است اما ین احتمال وجود دارد که به تبع آن "ولی قهری" بتواند مانع خروج از کشور نیز بشود.پس هرگاه مثلا پدری از دختر خود که در خارج از ایران درس می خواند ناراضی باشد می تواند وقتی برای دیدار خانواده به ایران آمد او را ممنوع الخروج کند.
این قوانین به دنبال آن هستند که هر چه بیشتر زنان را تحت کنترل مردان در بیاورند و اختیار تصمیم گیری را از آنها سلب نمایند.و نباید فراموش کنیم حتی اگر امیدوارانه به موضوع بنگریم و این لایحه در مجلس تصویب نگردد اما چنین خبرسازی هایی و اصولا طرح چنین موضوعاتی فی ذاته می تواند به شدت اندیشه مردسالارانه حاکم بر فرهنگ عامه مردم را تقویت نماید.به عبارت دیگر در ذهن بسیاری از مردان این موضوع نقش می بندد که حتما دلیلی وجود دارد که میخواهند این قوانین را تصویب نمایند و حتما آنها بیشتر از زنان اطرافشان درک و شعور دارند، پس هرچه بیشتر باید مراقب دخترانشان باشند و آنها را کنترل کنند.
پی نوشت: هرچه قدر هم تلاش کنیم نمیتوانیم عمدی را که در پشت اینگونه قوانین به دنبال به  حاشیه راندن زنان هست را ندیده بگیریم اما دلیلش چیست؟واقعا در حضور زنان در جامعه چه چیزی وجود دارد که اینقدر ترسناک هست؟زنان چه نیرویی دارند که در این حد باید تحت کنترل باشند؟

۱۳۹۱ آبان ۲۵, پنجشنبه

قانونی که تخریب می کند

راهروی دادگاه
چندین زن و مرد در پشت در دادگاه منتظر ایستاده اند.برخی راه میروند و عده ای دیگر نشسته اند.ناگهان صدای ارام زنی که زیر لب زمزمه ای میکند بلند و بلند تر میشود.فریاد میشود بر سر مردی که مقابلش ایستاده است.و می گوید: "تا حالا ده تا زن گرفته ای و من هی سکوت کردم.مریم،زهرا،ژیلا و ...ولی دیگه نمیتونم.تحملم تموم شده.خسته شدم"
سرم را که تا بحال پایین بود و مشغول خواندن لایحه بودم از روی کاغذ بلند می کنم.صدای فریاد متعلق به پیرزنی حداقل 70 ساله است و مردی که مخاطب این فریادهاست نزدیک به 80 سال دارد........