۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

فراموشی...

امروز چشمم خورد به هیستوری وبلاگ که نشون می داد هر سال نسبت به سالهای قبل کمتر مطلب نوشتم ..رفتم نگاهی کردم به پستهای قبلی و فکر کردم به دلیل این موضوع!
مهمترین دلیلش اینه که مدتهاست از خود خودم نمی نویسم اینجا! شاید چون جاهای دیگه یعنی شبکه های اجتماعی دیگه  هست و شاید چون این از خودم نوشتن هی سختتر شده برام! هی سانسور کردن خودم بیشتر شده! و شاید هم اینقدر درگیر کارهام شدم که خودم یادم رفته! خودم نه، بیشتر دردل کردنهام یادم رفته!
باید بنویسم ولی...می نویسم.  

۱۳۹۳ خرداد ۸, پنجشنبه

ریاست خانواده از خصائص شوهر است!

زن ملکی را برای اجاره به عنوان دفتر کارش پسندیده و تلفنی به توافق رسیده و قرار است راس ساعتی برای امضای قرارداد حاضر شود.
او سر قرار حاضر نمی شود و ده دقیقه بعد مردی به مالک زنگ می زند و می گوید "من همسرش هستم و حرف آخر رو من می زنم. و من هم نظرم مساعد نیست".
پی نوشت : آن زن وکیل است و مادر دو فرزند. همسر مدیر رده بالای یکی از بخشهای قوه قضائیه!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

آرامش در خانه!

یکی از رایج ترین صحنه هایی که در کشورهای اروپایی در کافه ها و رستورانها می بینید ، میزهایی هستند که میزبان دو سه یا بعضا یک جمع چند نفره از زنان هستند. این میزها اگر نگویم نیمی از میزهای کافه یا رستوران که قطعا تعداد زیادی از  آنها را تشکیل می دهند.بازه سنی زنان بسیار بسیار متفاوت است از حوالی بیست سالگی تا هشتاد سالگی را می توان تطبیق زد. در این مدت و در اینجا متوجه شده ام که مردم تایم زیادی را در این گونه مکانها می گذرانند اما گذشته از این قاعده کلی به این موضوع فکر می کردم که چرا در ایران کمتر پیش می آید که زنان با هم رستوران بروند یا کافه؟ می دانم این قالب در حال تغییر است و این روزها دختران هم قرارهای کافه ای کم ندارند اما اولا هنوز از نسل مادران ما در این مکانها و از این نوع قرارها خبری نیست و ثانیا هنوز اکثر زنان ترجیحشان این است که همان زمان را در خانه جمع شوند.
بگذریم از مزاحمتها و نگاههای سنگین اطرافیان وقتی که مثلا دو دختر تنها در کافه ای باشند و بخواهند بلند بخنند، به نظرم یکی از مهمترین دلایل حجاب است. طبیعتا ادمها وقتی می خواهند زمانی را استراحت کنند و فارغ از همه مسایل باشند ، می خواهند آزاد و راحت باشند! این آزادی برای زنان فقط در مهمانی ها و دورهمی های خانگی ممکن است. همه ما بارها این تجربه ها را داشتیم : وقتی که دوستی گفته است همدیگر را ببینیم و بعد از ارزیابی مکانهای مختلف نهایتا گفته ایم "ولش کن اصلا، خونه راحتتریم"! وقتی با خاله و دخترخاله رفته ایم خرید و تصمیم گرفته ایم که با هم گپی هم بزنیم و چای هم بنوشیم و باز نهایتا ختم به این جمله شده است که " بریم خونه ، اونجا راحتتریم"


خانه برای ما همیشه محل راحتتری برای استراحت کردن و خوش گذارنی بوده است!کانسپت پررنگی به نام "دورهمی های زنانه" در ایران به نظرم از همینجا می آید. این دورهمی ها که اگرچه برای خوشگذرانی های فارغ از دردسرهای بیرونی شکل گرفته اند اما خود تبدیل به محیطهای نامطلوبی برای تقویت کلیشه های جنسیتی شده اند. شاید در مطلبی جداگانه بنویسم از این مهمانی هایی که عدم حضور مردان در آنها چقدر شکل و نوع حرفها و بحثها را تغییر می دهد. اما در اینجا می خواهم از این بنویسم که همین عدم راحتی در محیطهای بیرونی و اینکه ما زنان می خواهیم سریع به خانه برسیم تا خود را از بند رخت و لباس نامطلبومان رها کنیم چقدر نقش دارد در محدود کردن حضورمان در محلهای تفریحی! محیطهای کاری و اداری را عموما تحمل می کنیم چون چاره ای نداریم اما استراحت و آرامش و تفریح با این لباسها سازگاری ندارد گویا!
بسیاری از ما آرزو داشته ایم کافه ای طراحی کنیم مخصوص زنان که با عدم حضور مردان در آنها بتوان حجاب نداشت (هرچند در مطلوب بودن چنین مکانی تردید دارم) اما می خواهم بگویم حجابی که طراحی شده تا زنان را در مکانهای عمومی محافظت کند در عمل سبب حذف ما از جامعه ای می شود که قرار است در آن دیده شویم! جامعه که با حضور کمتر زنان، برای مردانه کنترل شدن مهیاتر است!
حجاب خیلی بیشتر از آنکه باور کنیم در همه ابعاد زندگیمان نقش بازی می کند!