۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

فروشندگی در مترو..تلاش برای زندگی

هر کسی یکبار گذرش به متروی تهران افتاده باشد،بیشترین نکته ای که توجهش را جلب کرده حضورتعداد زیاد زنان فروشنده است که انواع اجناس را به فروش می رسانند.و البته حضورشان تنها در واگن های مخصوص زنان است و در واگنهای دیگر عمدتا کودکان فروشندگی میکنند و تعداشان هم زیاد نیست.
بارها خواسته ام این زنان را کناری بنشانم و پای صحبتهایشان بنشینم چرا که میدانم زندگی هرکدامشان قصه ای است کامل،اما  هر بار عجله  برای امور روزمره زندگی این فرصت را از من گرفته است.اما در همین رفت و آمدهای عادی و شنیدن گذرای حرفهای آنها موارد زیادی توجه مرا جلب کرده است.از نحوه تهیه اجناسی که میخواهند بفروشند و توصیه هایی که به یکدیگر میکنند " رژلب فلان مارک بیشتر فروش می کنه از اونا بگیر....این دفعه برو برچسبها رو از حسن بخر، آدم منصف تریه ......" تا درگیری هایی که با مامورین مراقبت مترو دارند و جیمز باند بازی هایی که باید برای فرار از انها یاد بگیرند، تا مبادا اجناسشان توقیف شود، و از صحبتهایی که در مورد اجاره خانه و دعوای با صاحبخانه می کنند گرفته تا قرار گذاشتن برای رفتن به ترکیه برای آوردن جنس....
سن این زنان بسیار متفاوت است از دخترکان 15-16 ساله گرفته تا زنان 50 ساله .هر کدام به اقتضای سن و ظاهر جنس خاصی را می فروشند.معمولا خوش لباس ترین ها آنهایی هستند که زیورآلاتی مثل گوشواره و دستبند می فروشند و نمونه های آنها را روی صورت و موها و دستهای خود به کار می برند تا توجه دیگران را جلب کنند.زنان میانسال اما بیشتر از الفاظ جالب و تکه کلامهای خاصی برای جلب توجه مشتریان استفاده می کنند و معمولا هم بسیار هنرمندانه در این زمینه موفق هستند
" اگر برا خودتون جوراب نمی خرین حداقل برا خواهرشوهرتون بخرین که یه کم دلش رو بدست بیارین"
برخورد مسافران مترو نیز خودش ماجرای دیگری است.آنها که به ندرت گذرشان به مترو می افتد با هیجان به این فروشندگان نگاه می کنند و از اجناس آنها استقبال بیشتری می کنند اما مسافران هر روزه مترو عمدتا از دست سروصدای آنها در عذابند و مدام زیر لبی غر می زنند،در مقابل عده ای هم هستند که فروشندگان را کامل می شناسند و برای خرید از آنها برنامه ریزی می کنند تا حدی که فلان مسیر را انتخاب می کنند تا بتوانند از فروشنده ای خاص شلواری را که میخواهند بخرند.
اجناسی هم که به فروش می رسد عمدتا نشانگر دقت این فروشندگان در شناختن سلیقه زنان عامی جامعه است.اجناسی مانند لوازم آرایش،خوراکی های کوچک برا کودکان،زیورآلات تقلبی،لباس زیر زنانه و وسایل کوچک مربوط به آشپزخانه


بررسی این موضوع که بیشتر این روزها دارد به یک پدیده اجتماعی تبدیل می شود نیاز به نگاهی علممی و دقیق دارد اما آنچه با اندک دقتی می توان متوجه شد این است که عمده این زنان تنها سرپرستان خانواده هستند که به دنبال لقمه نان حلالی از صبح تا شب در میان قطارهای مترو با ترس و دلهره در حال رفت و آمد هستند و در این میان نگاه تحقیر آمیز یا کلام خشونت بار مسافران را هم باید به جان پذیرا باشند.آنها تحت حمایت و پوشش هیچ نهاد اجتماعی قرار ندارند و شاید تنها چیزی که آنها را حمایت میکند یکپارچگی و اتحاد نسبی آنهاست.