برای من که از تنها کشوری که در آن حجاب اجباری وجود دارد، می آیم ؛ این حجم مسلمانانی که حجاب دارند-- در کشوری که این حجاب نه تنها اختیاری است که گاهی ضد ارزش هم محسوب می شود-- بسیار عجیب است. حجاب مسلمانان اینجا که عمدتا از اهالی پاکستان، اندونزی،مالزی و چند کشور عربی هستند چند ویژگی دارد:
اول- اکثر این افراد به شدت اصرار دارند که حجابشان منطبق با سنتشان باشد. به عبارت دیگر حجاب آنها بر اساس مد روز تغییر نکرده است.آنها همان لباسهای سنتی کشور خود را می پوشند و این خود دلیل دیگری است که آنها را بیشتر از جامعه متمایز می کند.اما نکته جالب این است که این تمایل به حفظ سنت را عمدتا در زنان این گروهها می بینید.لباس مردان در بیشتر مواقع همان لباسهای عادی مردان دیگر است.گویی زنان نه تنها مسئولیت حفظ حجاب را بر عهده دارند که تنها مسئول حفظ سنتهای کشورشان نیز محسوب می شوند که در غیر این صورت می توانستند یک بلوز و شلوار اسپرت با یک کلاه یا روسری داشته باشند که هم حجاب است هم آزادی عمل بیشتری دارد و هم افراد را مرکز توجه نمی کند.
دوم- به نظرم زنان این گروههای اجتماعی از ننگ غرب زدگی هم می ترسند.آنها ترجیح می دهند به سختی سنتهایشان را در یک کشور غربی حفظ کنند اما از سوی اطرافیان و خانواده متهم به غرب زدگی نشوند.گویا اگر بخواهند با لباسهای روز جامعه هماهنگ شوند درجه ای از شرم و حیا را کنار گذاشته اند.بنابراین در بسیاری موارد آنها در عین حال که حجاب کاملی هم ندارند اما لباس سنتی خود را حفظ می کنند.
سوم- حجاب دختران کوچک بسیار عجیب تر است. آنها از بسیاری از دختران دبستانهای ایران هم پوشیده تر به مدرسه می روند.مقنعه های بلند و به شدت تنگ که حتی یک تار مو هم از آن بیرون نمی آید و پیراهنهایی دقیقا شبیه مانتوهای مدارس ایران و البته شلوارهایی گشاد.حجابی که حتی دخترکان پنج شش ساله هم از آن استفاده می کنند. گویی پدر و مادرها برای پیشگیری از هرگونه غرب زدگی که ممکن است در آینده گریبان دخترانشان را بگیرد ترچیح داده اند دست پیش را بگیرند و شخصیت کودکان را از بسیاری قبلتر شکل بدهند.این موضوع البته به همین جا ختم نمی شود.این خانواده ها عمدتا در هیچ یک از گروهها و فعالیتهای اجتماعی کشور میزبان هم شرکت نمی کنند و فرزندانشان را به شدت از حضوردر مراسمهایی مانند کریسمس و هالووین منع می کنند .
چهارم - در این میان حجاب زنان ایرانی بسیار مشخص تر و به راحتی قابل تشخیص است.بسیاری از آنها همان حجاب ناقصی که در ایران به تصور ما به دلیل اجباری بودن داشته اند را در اینجا نیز حفظ کرده اند.گویا اجباری بودن حجاب لزوما از قوانین جکومتی ناشی نمی شود.عوامل اجبار بسیار دیگری هم وجود دارند که باید شناسایی شوند.ترس از خانواده،ترس از اتهام به تاثیر پذیری از محیط، ترس از دست دادن حمایتهای اطرافیان و بسیاری موارد دیگر که قطعا به ذهن من نمی رسند سبب شده است تا زنان ایرانی باز هم حجابی که به هیچ عنوان منطبق با تعاریف اسلامی نیست را در یک کشور اروپایی حفظ کنند!
اول- اکثر این افراد به شدت اصرار دارند که حجابشان منطبق با سنتشان باشد. به عبارت دیگر حجاب آنها بر اساس مد روز تغییر نکرده است.آنها همان لباسهای سنتی کشور خود را می پوشند و این خود دلیل دیگری است که آنها را بیشتر از جامعه متمایز می کند.اما نکته جالب این است که این تمایل به حفظ سنت را عمدتا در زنان این گروهها می بینید.لباس مردان در بیشتر مواقع همان لباسهای عادی مردان دیگر است.گویی زنان نه تنها مسئولیت حفظ حجاب را بر عهده دارند که تنها مسئول حفظ سنتهای کشورشان نیز محسوب می شوند که در غیر این صورت می توانستند یک بلوز و شلوار اسپرت با یک کلاه یا روسری داشته باشند که هم حجاب است هم آزادی عمل بیشتری دارد و هم افراد را مرکز توجه نمی کند.
دوم- به نظرم زنان این گروههای اجتماعی از ننگ غرب زدگی هم می ترسند.آنها ترجیح می دهند به سختی سنتهایشان را در یک کشور غربی حفظ کنند اما از سوی اطرافیان و خانواده متهم به غرب زدگی نشوند.گویا اگر بخواهند با لباسهای روز جامعه هماهنگ شوند درجه ای از شرم و حیا را کنار گذاشته اند.بنابراین در بسیاری موارد آنها در عین حال که حجاب کاملی هم ندارند اما لباس سنتی خود را حفظ می کنند.
سوم- حجاب دختران کوچک بسیار عجیب تر است. آنها از بسیاری از دختران دبستانهای ایران هم پوشیده تر به مدرسه می روند.مقنعه های بلند و به شدت تنگ که حتی یک تار مو هم از آن بیرون نمی آید و پیراهنهایی دقیقا شبیه مانتوهای مدارس ایران و البته شلوارهایی گشاد.حجابی که حتی دخترکان پنج شش ساله هم از آن استفاده می کنند. گویی پدر و مادرها برای پیشگیری از هرگونه غرب زدگی که ممکن است در آینده گریبان دخترانشان را بگیرد ترچیح داده اند دست پیش را بگیرند و شخصیت کودکان را از بسیاری قبلتر شکل بدهند.این موضوع البته به همین جا ختم نمی شود.این خانواده ها عمدتا در هیچ یک از گروهها و فعالیتهای اجتماعی کشور میزبان هم شرکت نمی کنند و فرزندانشان را به شدت از حضوردر مراسمهایی مانند کریسمس و هالووین منع می کنند .
چهارم - در این میان حجاب زنان ایرانی بسیار مشخص تر و به راحتی قابل تشخیص است.بسیاری از آنها همان حجاب ناقصی که در ایران به تصور ما به دلیل اجباری بودن داشته اند را در اینجا نیز حفظ کرده اند.گویا اجباری بودن حجاب لزوما از قوانین جکومتی ناشی نمی شود.عوامل اجبار بسیار دیگری هم وجود دارند که باید شناسایی شوند.ترس از خانواده،ترس از اتهام به تاثیر پذیری از محیط، ترس از دست دادن حمایتهای اطرافیان و بسیاری موارد دیگر که قطعا به ذهن من نمی رسند سبب شده است تا زنان ایرانی باز هم حجابی که به هیچ عنوان منطبق با تعاریف اسلامی نیست را در یک کشور اروپایی حفظ کنند!
چقدر جالبه...واقعا همینطوره...فکر می کنم دلیلِ حفظ حجاب زنان کشورهای دیگه اعتقاد عمیق ترشون به چیزیه که دارن حفظش می کنن...ما ایرانی ها متاسفانه شتر گاو پلنگیم...همه جا و همه وقت...و این دلایلِ بسیار زیادی می تونه داشته باشه...این ترس از متهم شدن به غرب زدگی و حمایت خانواده هم حقیقته...راستش هدی جون من حس می کنم شاید خودِ شما هم دچار این دوگاناگی شده باشید...البته یه جورایی طبیعیه...آدم باید در شرایط باشه...ولی من دوستی دارم که داره توی کانادا زندگی می کنه و باهمون حجاب سخت و محکمی که در ایران داشت میره دانشگاه و زندگی می کنه...شاید تنها دلیلش اعتقاد به کاریه که آدم داره انجام میده...
پاسخحذفبه نظرم
پاسخحذفبا توضیحاتت
این حجاب هم اجباریه
اجباری از طرف مرد (نر) که ترس زن از رها شدن توسط مرد (نر) باعث شده زن بپذیره و این که هنوز این ها نسل بزرگ شده در جامعه ای هستند که باید مطیع (کنیز) باشند.