۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

مردن

این شعر رو دوستی(سودا)روی گودر گذاشته بود.نمی دونستم چجور می تونم لینکش رو بذارم ولی اینقدر فوق العاده بود و منو به شعف اورده بود که نتونستن اینجا نیارمش:
به آرامی آغاز به مردن مي كنی اگر سفر نكنی،اگر كتابی نخوانی،اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نكنی
.به آرامی آغاز به مردن مي كنیزماني كه خودباوري را در خودت بكشی،وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند
.به آرامي آغاز به مردن مي كنیاگر برده ی عادات خود شوی،اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی اگر از شور و حرارت،از احساسات سركش،و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی دارند،و ضربان قلبت را تندتر مي كنند،دوری كنی . .. .،
تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،اگر ورای روياها نروی،اگر به خودت اجازه ندهیكه حداقل يك بار در تمام زندگي اتورای مصلحت انديشی بروی . . .-امروز زندگی را آغاز كن!امروز مخاطره كن!امروز كاری كن!نگذار كه به آرامی بميری!شادی را فراموش نكن!
پی نوشت: ظاهرا شعر از پابلو نرودا است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر