در دادسرا هنوز باز نشده بود و جمعیت زیادی منتظر بودند
ناگهان صدای فریاد دخترکی به گوش رسید
که روبه جمعیت از ستمی که بر او شده بود میگفت
که پدرش پولدار است
که زن دومی اختیار کرده و اورا عقد رسمی نموده است
که همه مال اموال او در اختیار این همسر دوم است
که دخترک مریض است و پدر هزینه درمانش را نمیدهد و ....
دخترک اما آنجایی زار میزد که میگفت بدون اجازه مادرم عقد رسمی کرده است و هیچ مجازاتی هم در انتظارش نیست!
پیش هر کسی رفتیم گفت کار غیر شرعی نکرده است!!!
و ناگهان فریاد زد و با دست بر سرش کوبید
" زنها، خاک بر سرمان که این مردها هر کاری بخواهند میتوانند بکنند و هیچ اعتراضی هم نمی توانیم بکنیم"
.
.
آرامتر که شد نگاهی به تابلوی دادسرا کرد و گفت من دادم را از کدام دادگاه باید بگیرم!!؟؟
.
.
پی نوشت: واکنش اولیه بسیاری این بود که دخترک نگران ارث و میراثش است و از اینکه پولهای پدر صاحب دیگری پیدا کرده نگران است.اما درد پنهان در فریادهای دخترک را فقط باید در چشمهایش و آههای سنگینش می خواند
این دیگه خیلی بی انصافیه...
پاسخحذفdustam nisty? negaranet shodam
پاسخحذفlily