یکی از سخترین مسایلی که می توان در جامعه ای مذهبی و سنتی مانند ایران از آن سخن گفت نیاز جنسی زن است.به دلایل بسیار زنان نه تنها از این بعد از نیازشان سخن نمی گویند بلکه بسیاری حتی از فکر کردن به آن هم فرار می کنند.به اقتضای زن بودن و نیز به اقتضای وکالت زنان بسیاری را دیده ام که رابطه جنسی کاملا نا خوشایندی با همسرانشان دارند.زنی که میگفت علیرغم اینکه همسرش با زنان دیگر رابطه دارد اما سه سال است با اوهمخوابگی نداشته،زنی که همسرش قادر به ارضای نیاز او نبود،زنی که همسرش رقتار جنسی خشونت آمیز داشت و بسیاری دیگر.اگر چه این موارد و موارد شبیه را می توان دلیل عسر و حرج دانست و برای طلاق اقدام کرد اما مشکل اصلی اینجاست که این زنان اصولا در دادگاهها از این مشکلات سحن نمی گویند که مگر چقدر می توان یک قاضی مرد را محرم شنیدن خصوصی ترین مسایل زندگیت بدانی و بر فرض هم که بگویند اثبات بسیاری از این موارد با پزشکی قانونی است و متاسفانه تقریبا غیر ممکن.زیرا بسیاری از این موارد اختلالات روحی است و نه جسمی.و البته باید اشاره کرد گاهی اختلالی وجود ندارد و فقط عدم تفاهم در رابطه حنسی است که این مشکلات را ایجاد می نماید.
قانونگذار برای مردانی که با همسرانشان در این رابطه خاص دچار مشکل هستند راهکار پیش بینی نموده است و البته عرف جامعه نیز تا حد زیادی از این امر حمایت می کند.زنان ما وقتی میشنود مردی به همسرش خیانت کرده و همسر دیگری بر گزیده اولین حرفی که می زنند این است که آن زن نمی توانسته خواسته های همسرش را پاسخ دهد.اما بر عکس آن چه؟اگر زنی خیانت کرد چه؟کسی به او حق میدهد؟کسی همسرش را متهم می سازد؟کسی میگوید راه دیگری نداشت؟
زنان ما از نیاز حنسی چیز زیادی نمی دانند(این که می گویم اگرچه بیشتر شامل زنانی میشود با خانواده های بسیار سنتی در شهر های کوچک،اما بسیاری از زنان تحصیلکرده را هم در بر میگیرد)آنها از کودکی می آموزند باید مراقب حرف زدن و راه رفتن خود باشند،لباس پوشیدنشان باید در شان یک دختر باشد ،از وقتی بالغ میشوند حس شرم و گناه به سراغشان می اید.باید سر به زیر راه رفت(انگار همیشه خجالت زده ای)در جمع بلند نخندند،موقع نشستن مراقب باشند و .....دختران جوامع پیشرفته را اگر ببینید تفاوت را در می یابید آنها همیشه با گردنی افراشته،و نگاهی مستقیم راه میروند ولی دختران ما به خصوص در خانواده های سنتی و یا مذهبی افراطی نگاهشان پایین است.آنها به بدنشان افتخار می کنند و از زیباییش لذت می برند اما اینجا بدنی که به سمت زیبایی پیش می رود دردسر تازه ای است که مانع آزادیهای پیشین میشود.
اینها مقدمه این است که زنان ما بدنشان را نشناسند و نیازشان را در نیابند.وقتی ازدواج می کنند عمدتا تجربه جنسی جدی را نداشته اند تا بدانند سلایقشان در یک رابطه چیست و چه نوع رابطه ای را می پسندند.بسیاری از آنها تنوع زیاد روابط جنسی را نمیشناسند و تنها تعریفی که از یک رابطه پیدا میکنند همان است که با همسرشان دارند و چون نوع دیگری را نمیشناسندعلیرغم رضایت باطنی آن را تحمل می کنند.
بسیاری از زنان(و البته مردان) زمانی پی به تمایل جنسی خود به همجنس می برند که دیگر کار از کار گذاشته است و ازدواج کرده اند.
بسیاری از آنها تا سالها بعد از ازدواج نمی دانند معنی ارگاسم چیست و آنها نیز باید تجربه ای مشابه مردان را در هر بار رابطه داشته باشند.برای آنها رابطه جنسی یک رابطه یک طرفه است که وظیفه زنان در آن فقط مفعول بودن است.بسیاری از آنها رفتارهای خشونت آمیزی که در همخوابگی با آن مواجه میشوند را طبیعی می دانند و تصورشان این است که باید بپذیرند و حق اعتراض ندارند.
در جامعه ما تنها دانشی که در این زمینه با زنان و مردان داده می شود در یک واحد درسی به نام تنظیم خانواده بود که تنها به بحث راههای پیشگیری از بارداری می پرداخت( و البته آن درس هم قرار است تغییرات اساسی بکند)
اگرچه در این موارد مردان نیز به همان نسبت از آموزش بهره مند نیستند اما در جامعه مردان چیزی به نام شرم و حیا وجود ندارد.مردان به راحتی تجارب جنسی خود را با اشتراک می گذارند و به این امر افتخار می کنند و بنابراین این آموخته ها را به یکدیگر منتقل می کنند اما زنان تا قبل از ازدواج که به هیچ عنوان حاضر به صبحت در این زمینه نیستند ( که در جامعه ما مگر یک دختر مجرد می تواند نیاز جنسی داشته باشد) و بعد از ازدواج هم کمتر از تجارب ناخوشایند خود سخن می گویند.و علاوه بر این بعد از ازدواج دیگر برای خیلی از زنان اهمیت ندارد که چه اتفاقی می افتد زیرا از نظر آنها هیچ راه برگشتی وجود ندارد.
قطعا نمی توان وجود یک نیاز طبیعی را انکار کرد و در نتیجه باید بدانیم به درستی ارضا کردن این نیاز مانع ایجاد مشکلات بعدی بسیاری خواهد بود.نارضایتی بسیاری از زنان از محیط خانواده و همسرانشان ناشی از این رابطه نا خوشایند است که در اکثر موارد کاملا ناخودآگاه به عدم رضایت از مسایل دیگر میانجامد. و متقابلا اگر بتوان آنرا اصلاح کرد مشکلات عمده ای از روابط زوجین حل میشود.
پی نوشت : قطعا من در مورد تمام زنها حرف نمی زنم و می دانم بسیاری از دختران جوان امروز به ویژه در شهری مانند تهران خوشبختانه اداراک بیشتری نسبت به این مورد دارند.اما تصورم بر این است که هنوز بسیاری از زنان ایرانی که تعدادشان هم کم نیست با این مشکل مواجه هستند.
خوبه خوشم میاد می نویسی، این موضوع هرچقدر هم بیان بشه بازم کمه ، بازم خیلی ها فکر می کنند زنان باید همیشه سرویس دهنده باشند و شوهرانشونو راضی نگه دارند اما برعکسش لازم نیست، ممنونم که شجاعت داری و نمی ترسی که بقیه الان چی می خوان فکر کنند.
پاسخحذفیه کم اصلاح نیاز داره متن، دوباره نگاه کن
پاسخحذفچه خوب كه در اين مورد نوشتي...در اين مورد كه به نوعي تابو محسوب ميشه...واقعيت همينه كه گفتي... هيچ يادم نميره كه من در بين دوستانم هم هيچگاه صحبتي در اين باره نميكرديم...هركسي هم ميخواست حرفي بزنه تنها عده محدودي گوش ميكردند و از نظر بقيه دختر بي حيايي بود...نميدونم خيلي مشكل وجود داره..بايد يكعالمه كار بشه و فرهنگسازي
پاسخحذفخواهش می کنم باعث نشید که نسل جدید از اون طرف بوم سقوط کنه پایین
پاسخحذفباید آگاهی بدید که حق و حقوق کسی باطل نشه
متاسفانه خیلیها داران مقابله به مثل می کنند
خیلیها طعمه میشن و فکر می کنن که دارن به حقوقشون می رسن