۱۳۹۵ مرداد ۲۸, پنجشنبه

فرودگاه

چه بنویسم؟قصه کدام یک از آدمها را؟ داستان خودم را یا ….آن زن دیروزی در اتاق دادگاه که به قاضی التماس می کرد؟ یا مردی که در میدان ونک با راننده تاکسی دعوا می کرد؟

یا داستان تو را؟
از شکلات تلخ متنفرم، از قهوه تلخ هم. از تمام تلخی ها بدم می آید.

قصه دختر سه ساله روی تاب که با هر بار هول دادن پدرش جیغی از شادی می کشید بهتر است:
پریا سه ساله است و هر روز صبح با بوسه مادر از خواب بیدار می شود و ..

اما نه، قصه تلخ و شیرین شاید طعم شیرینی اش ماندگار تر باشد:
ده ساله بودم، روی سرسره با ذوق سر می خوردم و با اشتیاق به رسیدن بیست سالگی فکر می کردم. بیست ساله بودم و در آشپزخانه سرشار از آرامش روزمرگی به یادگرفتن غذاهای جدید فکر می کردم. سی ساله بودم و مصمم از پله های فرودگاه بالا می رفتم دست در دست. سی و پنج ساله ام و از پله های فرودگاه پایین می آیم، تنها.


بیست و نهم  تیرماه هزار و سیصد و نودو پنج

======================================================



دو ماه است تجربه جدیدی را آغاز کرده ام. از موضوعی برای دوستی حرف میزدم که پیشنهاد داد به کلاس داستان نویسی بروم. برای منی که هرگز داستان ننوشته بودم، و قلمم را بسیار خشک و غیرجذاب می دانستم، پیشنهادی عجیب ولی وسوسه انگیز بود. محک زدن خودت در کاری که هیچ سررشته ای در آن نداری.
و الان بیش از دوماه است که هر هفته با اشتیاق هرچه تمام تر بر سر کلاس حاضر می شوم و نوشته هایم را اگرچه هنوز با داستان خیلی خیلی فاصله دارند، بسیار دوست دارم. گویی دریچه ای جدید برای نوشتن از آنچه بر خودم،دوستانم و اطرافیانم گذشته پیدا کرده ام.

الان بیش از یک ماه است، از کنار هر آدمی در خیابان و دادگاه و رستوران که میگذرم، به داستان زندگیش می اندیشم و با هر جمله ای که از زبانش می آید، به قصه ای فکر می کنم که می تواند نوشته شود.

برای من که سالهاست ایمان آورده ام، زندگی آدمها، هر کدام قصه ای است منحصر به فرد، فرصت حضور در این کلاس یک غنمیت است، و هر قدرهم معتقد باشم هیچ استعداد خاصی در نوشتن ندارم، دلیل نمی شود تا از نوشته هایم که برای اولین بار قالب داستان گرفته اند، لذت نبرم.

کاش همیشه به خودمان فرصت امتحان کردن تجربه های خاص را بدهیم.

پی نوشت: داستان بالا، یکی از تمرینهای کلاس بود که باید در ده جمله، و چند دقیقه فرصت، این جمله را به داستانی تبدیل می کردیم:
«چه بنویسم؟قصه کدام یک از آدمها را؟ داستان خودم را یا …»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر