۱۳۹۵ مرداد ۲۵, دوشنبه

ناهید

آیدا پناهنده، در «ناهید» داستان روزمره هزاران هزار زن ایرانی را به تصویر کشیده است. داستانی که در عین سادگی،  به شیوه ای زیبا، ملموس و واقعی ، کشمکش، جنگ، و درد هر روز این زنان را نشان می دهد.

داستانی که برخلاف بسیاری از فیلمهایی با موضوع مشکلات قانونی زنان، این بار به مرحله طلاق نمی پردازد. ناهید قبلا طلاق گرفته است و حضانت فرزندش هم با اوست. با این حال هنوز زندگی اش توسط مردان دیگری کنترل می شود. پسرش، برادرش، شوهر سابقش و معشوقش. تمام این افراد نمی گذارند ناهید تصمیمی که خودش می خواهد را بگیرد. و هرچند در نهایت این خود اوست که راهش را انتخاب می کند، اما ما تمام درد و رنج او برای رسیدن به تصمیم را شاهدیم.

برای من ناهید نماد زنان زیادی است که از نزدیک دیده ام و یا زندگی کرده ام. زنانی که تمام تلاششان را می کنند تا فرزندشان را با چنگ و دندان حفظ کنند، اما از سوی دیگر، رابطه شان با فرزندشان از کنترل خارج می شود. مادری که خسته از کار روزمره به خانه برمی گردد و با نوجوانی سرکش روبرو است، مادری که تصور می کند ده سال زندگی اش را برای حمایت فرزندش به باد داده است و حالا با قدرناشناسی فرزندش روبرو است. مادری که با هر بار سختگیری به فرزندش با این جمله مواجه می شود که «اصلا می خوام برم پیش بابام» و موارد مشابه..

فیلم، رابطه عاشقانه ناهید و معشوقش را خیلی زیبا تصویر میکند. رابطه ای ساده و صمیمی.رابطه ای که ناهید را می ترساند. رابطه ای که هر چه مسعود بیشتر متمایل به علنی کردنش است، ناهید بیشتر فرار می کند. ناهید برای من نماد مادرانی است که به گاه از دست دادن فرزندشان، سریعترین راه که همان چیزی است که جامعه به آنها دیکته کرده است را انتخاب می کنند، ناهید دست از مسعود می کشد تا پسرش را از دست ندهد.

ناهید را خوب می فهمم. ترس از دست دادن فرزند، کاری می کند که مادر به هر دری بزند تا مبادا مادریش را از دست بدهد. «هویت» مادری، پررنگ ترین هویتی است که برای یک زن در جامعه ای مانند ایران تصویر شده است. هویتی که نمی گذارد مستقل شوید، تنها باشید یا عاشق شوید. هویتی که شما را هرچند هم که آگاه به نادرستی این تصویر نقش گرفته در ناخوداگاهتان باشید، باز هم ناچار به واکنشهایی می کند که کنترلش از دستتان خارج است.




جامعه اطراف ناهید، اگرچه در فیلم بسیار کم به تصویر کشیده شده است، اما نقش پررنگ ترس از قضاوتهای دیگران را که در جان و تن ناهید نفوذ کرده است به خوبی می بینیم. زنانی اطراف هم درست مانند واقعیت اطراف ما سه دسته اند: زنی که حامی ناهید است و او را برای رسیدن به هدفش همراهی می کند. زنی که عمه و مادرشوهر سابق ناهید است، و او را زنی سرکش و بی آبرو می داند که زندگی پسرش را ویران کرده است ( و اصلا مهم نیست که آن فرزند معتاد است) و زنی که همسر برادر ناهید است و نسبت به او و مشکلاتش بی تفاوت است.

و حس تنهایی ناهید در این میان، و استصیال و درماندگی و ناامیدی از سیستم قضایی که می خواهد میان یک مادر عاشق و یک پدر معتاد، فرد صالح برای حضانت فرزند را انتخاب کند، را بارها دیده ام و تجربه کرده ام و شاید به همین دلیل فیلم برایم بسیار بسیار ملموس و واقعی بود.

و در نهایت، فیلم با به رخ کشیدن توانمندی ناهید برای گرفتن تصمیمی که می خواهد و آغاز جنگیدن برای رسیدن به آنچه خود را لایق آن می داند، پایان زیبایی را رقم زده است.

«زن» فیلم ناهید، درمانده، مستاصل و سرگشته است،زنی است که در شهرستان کوچکی زندگی می کند، تحصیلات عالی ندارد. خانواده ثروتمند یا حمایتگر، ندارد. اما به دنبال آرزوهایش می رود. او یک زن توانمند است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر