۱۳۹۲ مهر ۱۱, پنجشنبه

بنی آدم!

هفته اول دانشگاه
قسمتهای مختلف دانشگاه و گروههای دانشجویی متفاوت همه سخت در تلاشند برای معرفی خودشان و جذب دانشجویان جدید! امروز جلسه ای برای آشنایی با یکی از سازمانهای توسعه بین المللی بود که هدف اصلی آن توسعه رفاه اجتماعی در میان کشورهای بسیار فقیر عمدتا آفریقایی بود. با توجه به علاقه ام در آن شرکت کردم. پروژه های مختلفی معرفی شدند: مبارزه با فقر، حمایت از کودکان، توانمند سازی زنان، توسعه منابع آب بهداشتی، توسعه کشاورزی و چند پروژه دیگر! همگی از نوع فعالیتهای داوطلبانه که از طریق جلب کمکهای مردمی به کشورهای فقیر کمک میکردند. اعضای پروژه ها همگی از میان دانشجویان و اساتید بودند. همگی بسیار پر شور و نشاط به معرفی دستاوردهایشان در کشورهای مختلف می پرداختند. اهداف و برنامه ها کاملا میتوانست نیاز و تمایل به انجام فعالیتهای انسانی در افراد علاقه مند را برآورده سازد.اما 
اما در تمام طول جلسه من به این می اندیشیدم که تفاوتی هست میان من و مثلا همکلاسی آلمانی ، یا بلژیکی و یا انگلیسی ام که در این جلسه حضور دارند: من در میان پخش اسلایدها به کشورم می اندیشیدم. کشور من کم ندارد کودکانی که محرومند از حق درس خواندن، کودکانی مانند آن کودکان آفریقایی که به گفته یکی از اعضای پروژه تنها نیازشان داشتن محلی امن برای گذراندن چند ساعت کودکی است! کشور من هزاران زن سرپرست خانوار دارد که توانمدیهای ذاتیشان به دلیل عدم آموزش و عدم وجود کمکهای مالی خاموش می شود! کشور من هنوز روستاهای فراوانی دارد که به آب آشامیدنی دسترسی ندارند، در کشور من افراد زیادی هستند که درگیر بیماریهای مختلف می باشند و به امکانات پزشکی دسترسی ندارند....و من احساس میکردم نباید در این کارها مشارکت کنم...نیروی من هرچند کم و ضعیف اما باید صرف مردم کشور خودم گردم، اما نکته آنجاست که راه فعالیتهای اینچنینی در ایران آنقدر سخت و پرهزینه است که بسیاری از ما یا پا پس می کشیم ، یا. آنقدر احتیاط میکنیم که کم کم می بینیم هیچکاری نمیکنیم،خیریه هایی اگر هستند بسیار محدود و با بودجه های کم فعالیت میکنند ، سازمان های غیر دولتی عمدتا منحل شده اند و هزاران درد و سخن دیگر
من می دانم افراد پرتلاشی هستند که با همه سختی ها در ایران به قشرهای مختلف مردم کمک میکنند اما از آن بغض دارم که چرا نباید بتوانیم این فعالیتهای انسان دوستانه را فریاد کنیم؟ چرا نمیتوانیم میتینگ و کنفرانس برگذار کنیم و انسانهای توامند را جذب کنیم؟ چرا فقط کمیته امداد است که میتواند مرجع کمک رسانی در حجم گسترده باشد؟  
و من مانده ام با این حس متناقض که اگر در این فعالیتها شرکت کنم با این صدای ناخوشی که مدام در معزم فریاد میزند برای مردم خودم چه کرده ام؟ چه کنم؟
پی نوشت:واقعا چه باید کرد؟

۴ نظر:

  1. راستش شاید بتونی یه راهی پیدا کنی که برای مردم اینجا کاری و کمکی انجام بدی...شاید با یه تحقیق بتونی کسانی رو پیدا کنی و لینک هایی با همین انجمن های کوچو در کشور پیدا کنی و بتونی با جلب حمایت از اون طرف یه کارهایی انجام بدی....نمی دونم البته من در شرایط نیستم شاید ارمانگرایانه می گم اما شاید بتونی کاری انجام دهی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. این کارو که قطعا خواهم کرد.ولی یه جور دلتنگیه انگار.وگرنه که چه تفاوتی میکنه.انسان انسانه دیگه.ادم با همه باید کمک کنه!

      حذف
  2. من كاملا شما رو درك مى كنم، بسيارى از دوستانى كه در خارج از كشور تحصيل مى كنن هميشه با اين فكر زندگى مى كنن. و خيلى ها رو هم ديدم كه سعى كردن در راه هاى مختلف به هموار كردن مشكلات جامعه ى خودمون بپردازن،اما همون جور كه گفتين مشكلات، و سنگ هايى كه جلوى پاى آدم مى اندازن به قدرى زياد هست كه خيلى ها بى خيال مى شن.
    من هميشه با خودم مى گم آدم كه با آدم فرق نمى كنه. مى كنه؟ اگه يه پزشكى هر جاى دنيا قلب يك بچه رو عمل كنه و بهش زندگى رو برگردونه كار نيكى انجام داده.
    در مورد كمك هاى بشرى و حقوقى هم همين طوره. اگر شرايط در جامعه اجازه ى كمك رسانى نمى ده، مى شه به انسان هاى ديگه خدمت كرد. هر قدم در راه خدمت انسانى يعنى نزديك شدن به سرشت انسانى.
    فقط كافيه كه نگاهمون رو كمى از حد مرز هاى تعيين شده ى بشرى فرا تر ببريم.
    البته در كنارش هم نبايد به طول كلى از كمك رسانى به كشور خودمون هم نا اميد شد.

    پاسخحذف
  3. حتما نباید به فکر کسی بود که به فکر خودش نیست
    با به جریان انداختن جریان آزاد اطلاعات می شه بیشتر بش کمک کرد
    بنویس البته
    منتظرم

    پاسخحذف