۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

دخترکان آینده

این روزها بارها و بارها از دوست و آشنا و اطرفیان شنیده ام که دوست دارند فرزند پسر داشته باشند.دوست دارند َاید لفظ درستی نباشد، که بهتر است بگویم نمیخواهند فرزند دختر داشته باشند. که وقتی به آنها می گویم یا می گویند " ایشالا یه دختر ناز خدا بهتون بده" واکنش نشان می دهند که " نه دختر نه!فقط پسر"!!این جمله را دختران جوانی می گویند که نه فمنیست هستند و نه حتی خود را مدافع حقوق زنان می دانند.آنها فقط به واسطه دختر بودنشان در خانواده ایرانی درد کشیده اند.آنها همیشه حسرت آزادی های برادرانشان را کشیده اند.آنها برای دانشگاه رفتن محدودیت داشته اند،همیشه باید قبل از تاریکی هوا خانه می بوده اند، باید سریع ازدواج می کرده اند چون چاره ای دیگر برای آزادتر بودن نداشته اند،آنها در محیط کار برخورد تبعیض آمیز روسا و همکارانشان را لمس کرده اند،در خانه خشونت همسرانشان را تجربه کرده اند، در تابستان زیر لباسی که دوستش نداشته و به اجبار بر تن و سرشان کشیده اند عرق کرده اند ؛ بارها و بارها در خیابان و کوچه و تاکسی و اتوبوس کلام آزاردهنده چشیده اند، هزاران درد و تجربه تلخ.....
آنها نمیخواهند دختر داشته باشند زیرا نمی خواهند دخترانشان درد و رنج مشابه آنان را تجربه کنند.دوستی میگوید " من بغض گلویم را می فشارد از تصور اینکه باید دخترم را از هفت سالگی با مقنعه روانه مدرسه کنم"



من اما آروز می کنم تعداد دختران این مادران بیشتر باشد.مادرانی که خود درد را تجربه کرده باشند دخترانی تربیت می کنند که ظلم را نپذیرند، که درد را تحمل نکنند؛ که عصیان کنند.دخترانی که حقوقشان را می شناسند.دخترانی از نسل فردا که آرزوهایشان را فراموش نمی کنند.دخترانی که مادران آینده خواهند شد و نسل پشت نسل این تبعیضها کمرنگ تر و کمرنگ تر خواهند شد.
پی نوشت: این عکس را از همان لحظه که گرفتم عاشقش شدم زیرا از شیطنتی که دخترک در برابر سرباز به کار گرفته بود غرق لذت شده بودم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر