۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

درد شک داشتن

مطالب وبلاگم بارها با این جمله شروع شده است.اما مهم نیست.باز هم میگویم:
مادر که باشی بار مسولیت بر شانه هایت سنگینی می کند.ترس همیشگی از اینکه راهی که می روی، قدمی که بر می داری،رفتاری که داری و حرفی که میزنی به نفع کودکت هست یا نه.
بارها به خودت گفته ای این راه را برگزیده ای تا آرامش را به زندگی کودکت برگردانی،به این مسیر سخت قدم گذاشته ای تا به کودکت بیاموزی زندگی را نباید تحمل کرد بلکه باید انتخاب کرد،به این جنگ رفته ای که نهایتا مادری باشی آرامتر و لایق تر برای مادری کودکت....
اما دیدن درد کودک همه این استدلالها را لنگ می کند...دلت می لرزد هر بار، که مبادا اشتباه میکنی،مبادا این راه به نفع کودک نیست؛و خودت را می سپاری به دست دادگاه و می شوی قاضی و دادستان و هیچ وکیل مدافعی هم انتخاب نمی کنی تا راحتتر خودت را محکوم کنی!خودت را به اتهام اینکه نکند آنچه میخواهی فقط خواسته تو است و به نفع تو است و نه به نفع کودکت محکوم می کنی به درد کشیدن!
آخر می دانی، به ما آموخته اند مادر که باشی دیگر خودت نباید معنا داشته باشی،که نباید به دنبال خواسته هایت بروی،که نباید زندگیت را انتخاب کنی!
و تو احساس می کنی مبادا تعارضی است میان خواسته های تو و کودکت که در این صورت قطعا او باید ارجحیت داشته باشد...
 و اینجاست که سخت می شود...
که ماندن در راهی که انتخابش کرده ای و قدم گذاشته ای بسیار سخت می شود.بسیار بیشتر از آنچه همه اطرافیان در چهره بی احساس، لبخندهای همیشگی و " من خوبم" های تو می بینند.

۴ نظر:

  1. mishe lotfan soale mano javab bedin,,, man kharej az keshvar zendegi mikonam va inja bihejabam,,hamsaram morataban mano tahdid mikone ke talagham mide va chon man inja bihejabam mehrieh be man taalogh nemigire,, mikhastam nazaretoono bedoonam mishe haminja javabamo bedin age baratoon emkan dare mersi,,

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  3. به هیچ عنوان این تهدید رو جدی نگیرید.هیچ چیز مانع گرفتن مهریه نخواهد بود.

    پاسخحذف
  4. اما من هیچ شکی ندارم که کار کردن زن درست است. یعنی قبلاً فکر می کردم غلط است، وقتی خودم کودک بودم و محتاج مادر شاغلم. می گفتم روزی که مادر شدم هرگز کار نخواهم کرد. من مادر شدم، کار نکردم، بعد فهمیدم که مادر خوبی نیستم چون شاد نبود و کودکم را مسوول تمام گرفتاری هایم می دانستم. الگوی خوبی هم نبودم به خصوص که دختر داشتم اما اگر پسر هم داشتم الگوی مناسبی نبودم. باید راه و رسم زندگی مدرن را می آموخت. استقلال مالی حقیقی هم نداشتم هرچند که کارت خودپرداز شوهرم در جیبم باشد. حالا کار می کنم اما جواب سوال دخترم را می دانم روزی که بپرسد و وقتی انسان بالغی شد درک خواهد کرد. مثل امروز که من مادرم را درک می کنم و خیلی خوشحالم که تحت تاثیر گریه ها و غرغرهای من قرار نگرفت. او زن مستقلی است که محتاج من نیست. در جامعه است و من را بهتر تربیت کرد چون دور از جامعه نمانده بود و ... . کودک تو هم درک خواهد کرد. جا نزن خواهر!

    پاسخحذف