۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

زنها دردسر می شوند!


"زندگی خصوصی" را دیشب دیدم و نپسندیدم اما نه به دلیل حرفهای سیاسی پراکنده و شعارگونه ای که گویی از تیتر سایتهای خبری خونده می شد.  و نه به دلیل به سخره گرفتن همه طرفهای سیاسی این روزهای ایران...
"زندگی خصوصی" رو دوست نداشتم به دلیل تصویر کلیشه ای وحشتناکی که از زنها ارائه میکرد:
همسری که آنقدر ساده لوحانه همسرش را دوست دارد که همه دروغ ها را باور می کند.
و از آن بدتر
"پریسا" است.
دختری که نویسنده است،در لندن زندگی کرده،یکبار ازدواج کرده و طلاق گرفته، و مدام حرف از آزادی و برابری می زند.اما همین زن وقتی مردی را می بیند و از او دعوت میکند تا یک روز را با هم بگذرانند و در پایان شب هم او را به خانه اش دعوت می کند و چند شبی را با آن مرد میگذراند هیچ تحلیلی از موقعیتش ندارد...
بعد از اینکه مرد از او می خواهد تا رابطه را تمام کنند نمی پذیرد..عصبانی می شود و واکنش شدید نشان میدهد که مگر من بازیچه بوده ام؟؟؟
پریسا بیانگر همان شخصیت کلیشه ای سنتی از زنها است که مردها میخواهند از آنها سواستفاده کنند و این زنها خودشان هیچ گاه به دنبال روابط این چنینی و موقت نیستند...
فیلم باز هم تصویری از زنان ارائه میکند که بدون فکر نسبت به اینکه مردی که با او رابطه دارند متاهل است و بچه دارد،عاشق می شوند و پایان رابطه را نمی پذیرند و به آب و آتش می زنند تا مرد را مال خود کنند...
زنی که علیرغم همه دانشش نتوانسته مانع بارداریش شود....
تصویر این است:
زنها رابطه یک شبه نمی خواهند
زنها به سرعت عاشق می شوند
زنها دردسر هستند
هرچند نویسنده تلاش کرده بود نشان دهد "پریسا" زنی است که برای آنچه میخواهد می جنگد و همه تلاشش را می کند تا آن را به دست آورد اما این تلاش به دلیل اعتقاد نویسنده به همه کلیشه هایی که ذکر کردم،کاملا مضحک بود.
"پریسا " باز هم زنی ضعیف بود که اجازه داد بود از او به قول فیلم "سوءاستفاده" شود و حال تلاش می کرد تا مرد تاوان این سوءاستفاده را بپردازد.
به عبارت دیگر زنها این روابط کوتاه مدت را نمی خواهند و اگر وارد رابطه ای می شوند به امید ادامه آن است.و در مقابل مردها میدانند از یک چنین رابطه ای تا چه حد می توان توقع داشت و چیزی بیش از آن را نمی خواهند.زنها به دنبال تنوع نیستند.زنها به دنبال رابطه جنسی نیستند.آنها مردی می خواهند تا به آنها پناه دهد و عاشقشان باشد.و به همین دلیل هم اگر یک شب با کسی بودند
آن مرد با مرد زندگیشان بشود.
پی نوشت: هرچه دقت کردم متوجه نشدم منظور از صحنه های مستهجنی که فیلم به دلیل آنها توقیف شده است را متوجه نشدم!آیا واقعا اینقدر ذهن کوته بینی داریم که خاموش کردن چراغ اتاق و یا آرایش کردن زن و نگاه کردن مرد و یا نگاه شیطنت آمیز مرد به زنش را بر نمی تابیم!!؟؟

۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

آیا پشت سر هر زن موفق هم یک مرد وجود دارد؟


مردان اگر درس میخوانند
اگر کار میکنند
اگر ریسک اقتصادی را متحمل می شوند
همه و همه در کنارشان همسر، دوست دختر، یا حتی مادری وجود دارد که انها را تشویق میکند، که شرایط را فراهم میکند، که محیط خانه را ارام نگه می دارد، که ترسهایش را در اغوش میگیرد، که به او میگوید نگران نباشد، میگوید حتی اگر موفق هم نشود مهم تلاشیست که کرده است، و و و 
زنان خود را شریک موفقیتهای مردانشان میدانند.
به افتخارات انها افتخار میکنند.
و از پیشرفت انها استقبال میکنند.
اما در مقابل
مردان با تلاشهای همسرانشان چگونه برخورد میکنند؟
اگر زنی در اشپزی یا خیاطی مهارت پیدا کرد مردش اورا می ستاید، در هر جمعی از دستپخت او یا هنر او تعریف میکند! به او افتخار میکند  و خود را شریک موفقیت او می داند
اما اگر زنی بخواهد درس بخواند، یا کار کند یا فعاایت اقتصادی جدیدی را اغاز کند؟
ایا مردش همراه می شود؟
تشویقش میکند؟
در کنارش می ماند؟
محیط خانه را اماده می سازد؟
به ندرت این اتفاق می افتد، مردان ما زنانی را که در محیط بیرون از خانه موفق شده اند دوست ندارند و اتفاقا آن موفقیت را نتیجه بی توجهی به خود و کم اهمیت دانستن امور خانه میدانند.
آنها در جمعهای خانوادگی و مهمانی ها به عناوین مختلف شغل زن را به سخره می گیرند و از ناتوانی او در انجام آن کار سخن میگویند.
زنان اگر به موفقیتی می رسند عمدتا تنها هستند،هیچ کس شریک این موفقیت نیست.آنها باید  در هیچ بخشی از زندگی کم نگذرانند و به همین جهت باید انرژی بیشتری صرف کنند..درست برعکس مردان که فقط در یک زمینه لازم است تمرکز کنند و زنان اطرافشان سایر امور ر رتق و فتق خواهند کرد مبادا آب در دل آنها تکان بخورد.
من معتقدم علاوه بر تفکر مردسالاری که وظیفه زنان را حمایت از خانواده شان میداند؛ توانایی زنان در انجام چندگانه امور به شکل همزمان هم به این مشکل دامن زده است.خودمان به گونه ای رفتار کرده ایم که همه توقع دارند همیشه همه چیز را مدیریت کنیم و نیازی به کمک کسی هم نباشد و آنگاه هم که مردان اطرافمان کمکی میکنند از باب لطف است و منت و باز ما را در این چرخه می اندازد که ترجیح دهیم خودمان آن کار را انجام دهیم.
پشت سر هر زن موفقی لزوما یک مرد نیست که اتفاقا مردان روبروی آنها می ایستند و نه حتی در کنار آنها!
پی نوشت:باز هم باید اشاره کنم که قطعا این سخن نه در مورد همه مردان مصداق دارد و نه در مورد همه زنان!