"زندگی خصوصی" را دیشب دیدم و نپسندیدم اما نه به دلیل حرفهای سیاسی پراکنده و شعارگونه ای که گویی از تیتر سایتهای خبری خونده می شد. و نه به دلیل به سخره گرفتن همه طرفهای سیاسی این روزهای ایران...
"زندگی خصوصی" رو دوست نداشتم به دلیل تصویر کلیشه ای وحشتناکی که از زنها ارائه میکرد:
همسری که آنقدر ساده لوحانه همسرش را دوست دارد که همه دروغ ها را باور می کند.
و از آن بدتر
"پریسا" است.
دختری که نویسنده است،در لندن زندگی کرده،یکبار ازدواج کرده و طلاق گرفته، و مدام حرف از آزادی و برابری می زند.اما همین زن وقتی مردی را می بیند و از او دعوت میکند تا یک روز را با هم بگذرانند و در پایان شب هم او را به خانه اش دعوت می کند و چند شبی را با آن مرد میگذراند هیچ تحلیلی از موقعیتش ندارد...
بعد از اینکه مرد از او می خواهد تا رابطه را تمام کنند نمی پذیرد..عصبانی می شود و واکنش شدید نشان میدهد که مگر من بازیچه بوده ام؟؟؟
پریسا بیانگر همان شخصیت کلیشه ای سنتی از زنها است که مردها میخواهند از آنها سواستفاده کنند و این زنها خودشان هیچ گاه به دنبال روابط این چنینی و موقت نیستند...
فیلم باز هم تصویری از زنان ارائه میکند که بدون فکر نسبت به اینکه مردی که با او رابطه دارند متاهل است و بچه دارد،عاشق می شوند و پایان رابطه را نمی پذیرند و به آب و آتش می زنند تا مرد را مال خود کنند...
زنی که علیرغم همه دانشش نتوانسته مانع بارداریش شود....
تصویر این است:
زنها رابطه یک شبه نمی خواهند
زنها به سرعت عاشق می شوند
زنها دردسر هستند
هرچند نویسنده تلاش کرده بود نشان دهد "پریسا" زنی است که برای آنچه میخواهد می جنگد و همه تلاشش را می کند تا آن را به دست آورد اما این تلاش به دلیل اعتقاد نویسنده به همه کلیشه هایی که ذکر کردم،کاملا مضحک بود.
"پریسا " باز هم زنی ضعیف بود که اجازه داد بود از او به قول فیلم "سوءاستفاده" شود و حال تلاش می کرد تا مرد تاوان این سوءاستفاده را بپردازد.
به عبارت دیگر زنها این روابط کوتاه مدت را نمی خواهند و اگر وارد رابطه ای می شوند به امید ادامه آن است.و در مقابل مردها میدانند از یک چنین رابطه ای تا چه حد می توان توقع داشت و چیزی بیش از آن را نمی خواهند.زنها به دنبال تنوع نیستند.زنها به دنبال رابطه جنسی نیستند.آنها مردی می خواهند تا به آنها پناه دهد و عاشقشان باشد.و به همین دلیل هم اگر یک شب با کسی بودند
آن مرد با مرد زندگیشان بشود.
پی نوشت: هرچه دقت کردم متوجه نشدم منظور از صحنه های مستهجنی که فیلم به دلیل آنها توقیف شده است را متوجه نشدم!آیا واقعا اینقدر ذهن کوته بینی داریم که خاموش کردن چراغ اتاق و یا آرایش کردن زن و نگاه کردن مرد و یا نگاه شیطنت آمیز مرد به زنش را بر نمی تابیم!!؟؟
عزیزم وقتی پیکان جوانان گوجه ای را بر نمی تابیم، انتظار داری اینا رو بر بتابیم؟
پاسخحذفمن كه اين فيلم رو نديدم ولي از تعريفي كه كردي يه سوال برام به وجود اومد! شما فكر مي كنيد زنها اينجوري نيستند؟ البته من نميگم همهزن ها...اصولا با بسط دادن يه نظر به همه آدم ها مخالفم اما مي گم بيشتر زن ها همينجورين...زود وارد رويا ميشن و عاشق مي شن و از تمامِ رابطههاشون يه نتيجه ميخوان...چون خيلي از دوستهام رو ديدم كه با دوستانشون دچار اين مشكل شدهاند ميگم....
پاسخحذفالبته بهتره فيلم رو هم ببينم
همه ی پستهای وبلاگتون رو خوندم. عالی بودن. مرسی از شجاعت، دانایی و آگاه کردن...موفق باشید.
پاسخحذفبا نظرت موافقم
پاسخحذففيلم نمايشي از زندگي خصوصي آقاي كروبي است
پاسخحذفزن نمادي از زن هاي توي كميته (تهمتهايي كه به كروبي زده ميشد)
روزنامه نمادي از اعتماد ملي
اون مخالف روزنامه نمادي از شريعت مداري (كه البته به عنوان آدم خوب نشان داده شد در يلم)
و البته فقط لباس روحانيت از شخصيت اصلي حذف شده است
خب من فکر می کنم به سن زن خیلی بستگی داره . زن وقتی کمسن هست نمی تونه رابطه جنسی بخواد بدون آینده (زیر سی سال) و واقعاً ممکنه پاش بلغزه و نمی تونی روی نویسنده بودنش و متفکر بودنش حساب کنی. فشار تنهایی و فشار جنسی و یک سری افکاری که در آدم نهادینه شدن و فقط ظاهر آدم متفکر شده می تونه مجموعاً یک همچین شخصیتی بسازه. اما خب انتخاب یک مرد متاهل برای یک زن با این موقعیت عجیب هست. حداقل من در دخترهای متفکر اینجا که فکر می کنم فشار نیاز عاطفی و جنسی بالایی روشون هست ندیدم.
پاسخحذفجالب اینجاست که پریسا علاوه بر اینکه از لندن اومده بود و نویسنده بود، مطلقه هم بود.
پاسخحذفشاید این رفتارها رو از دختری که هیچ تجربه ای از مرد نداره بشه دید و گفت خیلی اسیر احساسش شده. اما از یک زنِ اروپا رفته و مطلقه...
این هم به هر حال نقص نویسنده ها و کارگردانهای ماست