می دانید قصد من از نوشتن این مطالب این نبود که توجیه کنم چرا دیگر به چادر اعتقادی ندارم و یا چرا بسیاری دیگر از اعتقادات مذهبی را با تردید می نگرم.هدفم سخن گفتن از گروهی بود که عقاید مذهبیشان را متعلق به خودشان می دانند.آنها نمی خواهند بگویند تو هم مثل من باش اما می خواهند به همین نحو پذیرفته شوند.اعتقاداتشان محترم باشد.آنچه ما در ایران کمتر دیده ایم و یا شناخته ایم.چند سال پیش در یکی از کشورهای عربی برای شرکت در یک دوره آموزشی شرکت کرده بودم.یکی از زیباترین صجنه هایی که آنحا می دیدم این بود که کارمندان موسسه ای که ما به آنجا می رفتیم و عمدتا زن بودند بدون هیچ تفکیکی به راحتی با هم کار می کردند و دوست بودند.زمان ناهار مسیحی و مسلمان ،مجحبه و بی حجاب و زن و مرد در کنار هم می نشستند و یا با هم سیگار می کشیدند. در نگاه هیچکدام قضاوتی در خصوص دیگری نمی دیدی.هیچ یک احساس نمی کرد بر دیگری برتری دارد.
مذهب در بسیاری از کشورهای پیشرفته یک ویژگی اصلی دارد:خصوصی است.مال تو محصوب می شود پس نه تو آن را به دیگری می دهی و نه دیگری تو برای آن بازخواست می کند.اما در ایران مذهب اتفاقا تنها ویزگی که ندارد شخصی بودن است.مذهب ما هم سیاسی است و هم اجتماعی.ما یک اصل مهم داریم "امر به معروف و نهی از منکر" (که این روزها هم در همه جا به شدت اوایل دهه 60 ترویج می شود).به ما یاد می دهند وظیفه داریم عقاید مذهبی را به یکدیگر یاداوری کنیم و هر کداممان حق داریم دیگری را از کاری که مطابق با اعتقادات ما نیست نهی کنیم.و این یعنی حق داریم قضاوت کنیم و تازه حق داریم رای هم صادر کنیم.
عمده اعتقادات مذهبی ما بعد اجتماعی دارد:نمازچمعه؛حجاب داشتن زنان؛ریش گذاشتن برای مردان،مراسم عاشورا،مراسم شبهای قدر،روزه گرفتن البته تا حدی،و ....ما کسی را مذهبی می دانیم که این موارد را رعایت می کند.پس باید بروز خارجی داشته باشد اعتقدات ما و اگر نداشت ما مستحق امر شدن و نهی شدن هستیم.
من از زمانی که معنی حقوق را آموختم شروع به تردید کردم.دریافتم هرکسی حقوقی دارد که بسیاری از آنها اگرچه جز ابتدایی ترین حقوق انسانی است برای ما ایرانی ها معنی ندارد.این موضوع شاید در قشر مذهبی ما به دلیل اینکه خود را از لحاظ انسانی برتر میبیند بیشتر باشد اما در طرف دیگر هم تا حد زیادی وجود دارد .آنها نیز بسیار سحت یک فرد مذهبی را در جمع خود می پذیرند. و من تمتم اینها را از عوارض سیاسی بودن مذهبمان می دانم.
می دانید پایه های شک نسبت به آنچه از کودکی آموخته ای از انجایی شروع میشود که
1.می خوانی همه انسانها در برابر قانون برابرند.هیچ کس برتری ندارد.اما بعد میبینی تو خود را برتر می دانسته ای.
2.می خوانی طبق حقوق بشر جهانی هر انسانی خق انتخاب دین دارد ولی تو اگر مذهب را تغییر دهی مستحق مجازاتی سنگین هستی.
3.می خوانی حق انتخاب پوشش داری ولی تو اگر پوششی متفاوت انتخاب کردی مرتکب جرم شده ای.
4.می خوانی مرد می تواند 4 زن اختیار کند اما زن حتی حق طلاق هم ندارد.
و
و
می خوانی و می خوانی و هر روز پر میشوی از تعارض؛از تناقض از انچه به نام دین به تو آموخته اند اما تو با منطقت نمی توانی کنار بیایی.(و البته برای این هم در آموخته های مذهبی راه حل وجود دارد: حتما حکمتی وجود دارد که ما درک نمی کنیم)
می دانید برای بسیاری از افراد مذهبی در برخورد با این تعارضات چه اتفاقی می افتد:آنها گزینش می کنند،قسمتی را بر می گزیندد و قسمتی را رد می کنند.بسیاری به این کار خود آگاهند و بسیاری آنرا انکار می کنند.اما این دقیقا کاری است که همه ما می کنیم.و این یعنی دین حود را شحصی می کنیم.یعنی رابطه حود را با خدا باز تعریف می کنیم.انگونه که می خواهیم.انگونه که خدا را به ما نزدیکتر می کند.خدا را زیباتر می کند.دوست داشتنی تر.
اگرچه به نظر بسیاری این گزینشی عمل کردن اشتباه است و شما اگر دینی را پذیرفته این باید با همه زوایا آنرا قبول کنید اما من این کار را می پسندم.خدای من مال من است.دین من به من تعلق دارد.و مهم این است که من را به سمت نیکی پیش ببرد.به من آرامش بدهد.و از زشتی ها دور کند.حال این زشتیها و زیباییها در تعریف من همان اصول انسانی است.اینکه دروغ نگویم،تهمت نزنم، تجسس نکنم،دزدی نکنم.با انسانها از هر نوعی که هستند با احترام برخورد کنم و .........اینکه حجاب داشته باشم یا نه،فلان مراسم ذهبی را شرکت کنم یا نه،فلان آهنگ را گوش دهم یا نه،طرفدار فلان جریان سیاسی باشم یا نه.همه و همه مسایلی است که می توانم انتخاب کنم.من در دین هم قایل به حق انتخاب هستم.
من می توانم به قول آن دوست سختی خواندن نماز صبح را تقبل کنم اما با ناخنهای لاک زده هم نماز بخوانم.من می توانم به حجاب اعتقاد نداشته باشم اما هیچ چیز مصل خواند قرآن آرامم نکند.من می توانم در یک مجلس عروسی مختلط شرکت نکنم اما در یک مهمانی مدام برقصم.من می توانم عاشق علی (ع ) باشم اما به چند همسری اعتقاد نداشته باشم. و بسیاری موارد دیگر که من در بسیاری از افراد مشابه خودم دیده ام.
این مطلب را همین جا به پایان می رسانم با این توضیح که دوستان ناشناس و شناس من،من از آنچه هستم نه تنها شرمسار نیستم که شادم،شاید مدتی دیگر به این نتیجه برسم که باید بگونه دیگری می اندیشیدم ،خوب آنگاه گونه ای دیگر فکر خواهم کرد. من از تغییر نمی ترسم و ذهنم را برای آموختن چیزهای جدید نمی بندم.من هر روز اماده یاد گرفتنم.
پی نوشت:دوستان عزیزم من همیشه می دانسته ام بسیاری از خوانندگان وبلاگم مرا از نزدیک میشناسند و این موضوع جز در موارد بسیار خاصی مانع نوشتن نشده است.پس هیچکس تصور نکند با گذاشتن کامنت مرا معذب می کند.حوشجال می شوم نظر واقعی همه شما را بدانم.
مذهب در بسیاری از کشورهای پیشرفته یک ویژگی اصلی دارد:خصوصی است.مال تو محصوب می شود پس نه تو آن را به دیگری می دهی و نه دیگری تو برای آن بازخواست می کند.اما در ایران مذهب اتفاقا تنها ویزگی که ندارد شخصی بودن است.مذهب ما هم سیاسی است و هم اجتماعی.ما یک اصل مهم داریم "امر به معروف و نهی از منکر" (که این روزها هم در همه جا به شدت اوایل دهه 60 ترویج می شود).به ما یاد می دهند وظیفه داریم عقاید مذهبی را به یکدیگر یاداوری کنیم و هر کداممان حق داریم دیگری را از کاری که مطابق با اعتقادات ما نیست نهی کنیم.و این یعنی حق داریم قضاوت کنیم و تازه حق داریم رای هم صادر کنیم.
عمده اعتقادات مذهبی ما بعد اجتماعی دارد:نمازچمعه؛حجاب داشتن زنان؛ریش گذاشتن برای مردان،مراسم عاشورا،مراسم شبهای قدر،روزه گرفتن البته تا حدی،و ....ما کسی را مذهبی می دانیم که این موارد را رعایت می کند.پس باید بروز خارجی داشته باشد اعتقدات ما و اگر نداشت ما مستحق امر شدن و نهی شدن هستیم.
من از زمانی که معنی حقوق را آموختم شروع به تردید کردم.دریافتم هرکسی حقوقی دارد که بسیاری از آنها اگرچه جز ابتدایی ترین حقوق انسانی است برای ما ایرانی ها معنی ندارد.این موضوع شاید در قشر مذهبی ما به دلیل اینکه خود را از لحاظ انسانی برتر میبیند بیشتر باشد اما در طرف دیگر هم تا حد زیادی وجود دارد .آنها نیز بسیار سحت یک فرد مذهبی را در جمع خود می پذیرند. و من تمتم اینها را از عوارض سیاسی بودن مذهبمان می دانم.
می دانید پایه های شک نسبت به آنچه از کودکی آموخته ای از انجایی شروع میشود که
1.می خوانی همه انسانها در برابر قانون برابرند.هیچ کس برتری ندارد.اما بعد میبینی تو خود را برتر می دانسته ای.
2.می خوانی طبق حقوق بشر جهانی هر انسانی خق انتخاب دین دارد ولی تو اگر مذهب را تغییر دهی مستحق مجازاتی سنگین هستی.
3.می خوانی حق انتخاب پوشش داری ولی تو اگر پوششی متفاوت انتخاب کردی مرتکب جرم شده ای.
4.می خوانی مرد می تواند 4 زن اختیار کند اما زن حتی حق طلاق هم ندارد.
و
و
می خوانی و می خوانی و هر روز پر میشوی از تعارض؛از تناقض از انچه به نام دین به تو آموخته اند اما تو با منطقت نمی توانی کنار بیایی.(و البته برای این هم در آموخته های مذهبی راه حل وجود دارد: حتما حکمتی وجود دارد که ما درک نمی کنیم)
می دانید برای بسیاری از افراد مذهبی در برخورد با این تعارضات چه اتفاقی می افتد:آنها گزینش می کنند،قسمتی را بر می گزیندد و قسمتی را رد می کنند.بسیاری به این کار خود آگاهند و بسیاری آنرا انکار می کنند.اما این دقیقا کاری است که همه ما می کنیم.و این یعنی دین حود را شحصی می کنیم.یعنی رابطه حود را با خدا باز تعریف می کنیم.انگونه که می خواهیم.انگونه که خدا را به ما نزدیکتر می کند.خدا را زیباتر می کند.دوست داشتنی تر.
اگرچه به نظر بسیاری این گزینشی عمل کردن اشتباه است و شما اگر دینی را پذیرفته این باید با همه زوایا آنرا قبول کنید اما من این کار را می پسندم.خدای من مال من است.دین من به من تعلق دارد.و مهم این است که من را به سمت نیکی پیش ببرد.به من آرامش بدهد.و از زشتی ها دور کند.حال این زشتیها و زیباییها در تعریف من همان اصول انسانی است.اینکه دروغ نگویم،تهمت نزنم، تجسس نکنم،دزدی نکنم.با انسانها از هر نوعی که هستند با احترام برخورد کنم و .........اینکه حجاب داشته باشم یا نه،فلان مراسم ذهبی را شرکت کنم یا نه،فلان آهنگ را گوش دهم یا نه،طرفدار فلان جریان سیاسی باشم یا نه.همه و همه مسایلی است که می توانم انتخاب کنم.من در دین هم قایل به حق انتخاب هستم.
من می توانم به قول آن دوست سختی خواندن نماز صبح را تقبل کنم اما با ناخنهای لاک زده هم نماز بخوانم.من می توانم به حجاب اعتقاد نداشته باشم اما هیچ چیز مصل خواند قرآن آرامم نکند.من می توانم در یک مجلس عروسی مختلط شرکت نکنم اما در یک مهمانی مدام برقصم.من می توانم عاشق علی (ع ) باشم اما به چند همسری اعتقاد نداشته باشم. و بسیاری موارد دیگر که من در بسیاری از افراد مشابه خودم دیده ام.
این مطلب را همین جا به پایان می رسانم با این توضیح که دوستان ناشناس و شناس من،من از آنچه هستم نه تنها شرمسار نیستم که شادم،شاید مدتی دیگر به این نتیجه برسم که باید بگونه دیگری می اندیشیدم ،خوب آنگاه گونه ای دیگر فکر خواهم کرد. من از تغییر نمی ترسم و ذهنم را برای آموختن چیزهای جدید نمی بندم.من هر روز اماده یاد گرفتنم.
پی نوشت:دوستان عزیزم من همیشه می دانسته ام بسیاری از خوانندگان وبلاگم مرا از نزدیک میشناسند و این موضوع جز در موارد بسیار خاصی مانع نوشتن نشده است.پس هیچکس تصور نکند با گذاشتن کامنت مرا معذب می کند.حوشجال می شوم نظر واقعی همه شما را بدانم.
در تمام جوامعی که مذهب را مومنان انچنان فربه کرده اند که به قدرت برسد،نظیر چنین مشکلاتی فراهم بوده است.بازه زمانی اش فرق داشته وگرنه اساس مشکل یکی بوده است.تلاش و کوشش برای پیشبرد جامعه ای تک صدایی.در یک دوره آنچنان نیرومند می شوند و شعارها را تبیلغ می کنند که کار برای دگر اندیشان براستی دشوار می شود.بعد کم کم دامان خود مومنین به آن مذهب را می گیرد.کم کم از قوتش کاسته می شود و زبان منتقدان تند و تیزتر می شود،ایمان مردم آغشته به تردید می شود.برخی از دست می دهند و برخی با تبصره نگاهش می دارند.
پاسخحذفبعد ها که مذهب به جایگاه خودش رسید کم کم نواندیشان به دریافت های تازه ای می رسند و بسیاری از احکام فرعی که اصلی جا زده می شدند ،جایگاهشان را از کف می دهند و احکام دیگری باز تعریف می شوند.و تعاریف تازه تر و لطیف تری پا به میدان می گذارد.
به گمان من الان در دوره ای هستیم که همه در لبه تیز تردید حرکت می کنند،درست در همین جاست که مذاهب دیگر هم در کانون توجه قرار می گیرند و حاکمیت و طرفدارانش که پایه های خود را لرزان می بینند رفتارهای هیستریک نشان می دهند.هر کسی زبان به انتقاد باز می کند و...
کمی که از این دوران بگذرد آهسته آهسته نواندیشان برای تعاریف تازه شان جایی پیدا می کنند و تصویر بهتری - با معیار های امروزی - از مذهب ارائه می دهند.باید منتظر آن روز نشست
سلام دوست عزیزم فکر میکنم تا حالا متوجه شده باشی من کدوم دوست قدیمیت باشم خواستم برای پستت کامنت بذارم دیدم حجم کامنت از حجم پست بیشتر میشه .دوستتر دارم با هم از نزدیک صحبت کنیم . نه از جنس امر به معروف و......که از جنس تبادل نظر گر چه از نظر من فرقی با هم ندارن!تماس میگیرم.
پاسخحذفاين امر به معروف نيست:
پاسخحذفتعارضات كه درون ديني نيست. برون دينيه. با وجود تعارضات تو چطور به اين نتيجه رسيدي كه اوني كه دين ميگه اشتباهه؟ چرا به اين نتيجه نرسيدي كه اوني كه حقوقدانان و انديشمندان و ... ميگن اشتباهه؟ بين خدا و اونها به اونها بيشتر اعتماد داري؟
از خواندن روند رو به رشد اعتقادی شما لذت بردم، روندی که خیلی از ما ایرانی ها طی می کنیم چون از بچگی یک سری چیز ها رو به زور در گوشمان کرده اند و خودمان تحقیق نکردیم. اما خوب ، یادتان باشد شک اولین قدم است ، و در جهان چیزی وجود نداره که نشه نقدش کرد. متحجرانه بر اعتقادات خود پای فشاری کردن هرچند درست ، روشی نیست که بشود با آن در این قرن زندگی کرد.
پاسخحذفقرار نیست انتخاب کنی بین دین و بی دینی ، قراره به درک بالا تری از زندگیت برسی و بفهمی که قطعیت وجود نداره و باید اونجوری که شاد و راحتی و با عقل خودت انتخاب و زندگی کنی و مسئولیتشم بپذیری، دوست داری گزینشی از اسلام رو رعایت کن ، دوست داری اصلا به خدا اعتقاد نداشته باش، تا جایی که خودت راحتی و به بقیه کاری نداری، مطمئن باش راه درست رو میری و خودتو درگیر جزئیات بی اهمیت نکن و به حرف های بقیه هم اهمیت نده!
واقعا خوشحالم که شخصیتی مثل گذشته شما که درباره حجاب یا چیزای دیگه به بقیه تذکر می داد دیگه وجود نداره، چون ایجاد کردن حس گناهکار بودن در دیگران واقعا جالب نیست، شاید بتونم بگم خیلی بده.
به دلايل مادي ( نهار و خواب و ..) يه سره نميشينم يه كامنت گنده بزنم.خورده خورده ميگم:
پاسخحذفميدوني كه يكي از انواع سفسطه استفاده از لفظ در غير معناي مورد نظره. معني اين دقيقا چيه:؟"...اما به چند همسری اعتقاد نداشته باشم" به چي اعتقاد نداري؟به اينكه چند همسري شرعا براي مرد ها مجازه يا به اينكه چند همسري كار شايسته ايه؟ در مورد اول كه موضوع اصلا اعتقاد داشتن و نداشتن نيست موضوع استنتاجيه. چند نفر درس خوندند و يه دودوتا چهارتايي كردند و حكم رو استخراج كردند كه چند همسري براي مرد شرعا مانعي نداره.اگه ايراد به احتياط زياد در استخراج احكام و بي توجهي به وضعيت موجود فرهنگي و ... ميگيري يا اگه منظورت اينه كه چند همسري شايسته نيست كه ديگه موضوع اخلاقيه و مذهبي و اعتقادي نيست.
نه! مثل اینکه واقعا خیلی بیشتر از خیلی تغییر کردی ها!!!!!!!! گفتم که دیگه انگار شناختی ازت ندارم ولی واقعا فکر نمیکردم ایتقدر زیاد باشه. خب:
پاسخحذف1- دقیقا همینطوره ،عمده دستورات دین اسلام بعد اجتماعی داره چون معتقده جامعه باید سالم باشه تا انسانها بتونن در محیط سالم رشد کنن.
2-به نظرم این مدل اعتقاد همون پلورالیسم دینیه که میگه هر برداشتی که تو از دین داشتی و باهاش راحت بودی پس حتما همون درسته.
3- تو مطمئنی این خدایی که ارتباط باهاش رو دوست داری همون خدای معرفی شده در دین اسلامه؟
4- انگار تو عاشق امام علی (ع) تا اونجا که میپسندی هستی نه اینکه عاشقش باشی بخاطر مقام و جایگاهی که داره توضیح اینکه: ایشون معصوم بودن و امام یعنی حرف و توصیه ای که کردن دقیقا مطابق با واقعیت و حقیقته و مطمئنم که میدونی امر به معروف رو بسیار توصیه کردن و از واجبات دونستن.
5- من نفهمیدم چطور با قران حال میکنی؟ یعنی از خوندنش لذت میبری ولی دستوراتش رو فبول نداری؟
6-من نمیخواهم قضاوت کنم، نمیخواهم امر به معروف کنم ولی توصیه میکنم بهتر و بیشتر در مورد دینت تحقیق کنی یعنی در مورد حضرت علی بیشتر تحقیق کنی ، معنا و تفسیر قرآن رو بخونی تا بتونی سره رو از ناسره تشخیص بدی.
من فکر کنم سیاست اعتقادات تو رو اینجور متحول کرده
من فکر کنم آدم میتونه در پیشگاه خدا بگه که من نفهمیدم در سیاست چی درسته چی غلط ولی در مورد اعتقادات و دستورات و احکام دین دیگه نمیشه همچین چیزی گفت .
موفق باشی
برای جسارتت بهت افتخار می کنم. من این راهو رفتم. تا تهشو. تو هم بیا که آخرش شیرینه. آرامشش خیلی بیشتر از جاییه که قبلاً بودم. با مطالعه هم بیا که به راهی که میری شک نکنی. من هم خیلی مطالعه کردم. درباره اسلام، درباره ایران، امدن اسلام به ایران، درباره چسباندن ما به اعراب توسط انگلستان در حالیکه ما با تاجیک ها و افغان ها تشابه داریم و قرار دادن ما در حیطه خاورمیانه و... . من هم با این قضیه راه ندادن شکل مخالف خیلی مشکل دارم از هر دو سو. امیدوارم درست بشیم.
پاسخحذفدر ضمن بااینکه دلم نمی خواد وارد بحث بشم تنها یک سوال دارم از دوستان:
پاسخحذفدر اسلام در نهایت تنها چه کسی وارد به 88;ت نمیشه؟ (کسانی که به خدا ایمان ندارند) درسته؟
اگه این حرف درسته و بر اساس آیات قران بعد میشه خیلی نتایج ازش بدست آورد.
یک نکته دیگه: همه محققین و اسلام شناسان که مغرض نیستند. اونها هم سوال دارند و اونها هم می خوان به جواب صحیح برسند. همین. پس میشه به نتیجه تحقیقاتشون استناد کرد. ما مسلمون ها فکر می کنیم همه دنیا با ما دشمنن و دارن تلاش می کنن اسلامو نابود کنن و... . اگه هم جوابشون با جواب ما فرق داشت فری به اونها شک می کنیم نه به خودمون و یا راه درازی که یک سری عقاید طی کردن و شاید به شکل نادرستی تغییرشکل دادن و ما وظیفه داریم درستش کنیم؛ به خاطر خودمون و اجدادمون و حیثیتمون و نسل های آیندمون.
کلمه فوق "بهشت" بود که اشتباه تایپ شد.
پاسخحذفدر ضمن من هم به دین گزینشی رو اوردم اما حقیقت اینه که این رسم دینداری نیست. دین باید تمام و کمال بر فطرت و هیبتت بشینه و اگر نمی شینه یعنی یه جای کار لنگ می زنه. دلایلشم زیاده. خیلی هاش همونیه که در کتاب های دینی هم هشدار داده بودن که از دین هیچی نخواهند موند و... . اما ما فکر می کنیم هنوز اون دوران نرسیده.
دوست عزيز!
پاسخحذفاگر يك فرد مذهبي خودش را برتر از افراد ديگر بداند دقيقا خلاف مذهب خودش عمل كرده است.ما مكلف به انجام وظايف
ديني خود هستيم اما آن كه در نهات قضاوت ميكند خداوند است. در طريق سير و سلوك يكي از مهلكه هاي بزرگ همين
عجب و خودبيني است. بنابراين چنين برتري كه شما ميگوييد اساسا بي معناست.
دوم اينكه براي رفع تعارضاتي كه در ذهن داريم بايد از طريق آن عمل كنيم. تفاسير مختلفي كه مجتهدين ازآيات و گزاره
هاي ديني ارائه ميكنند راه حلي براي اين موضوع است. قبول دارم كه جاي خالي همين اجتهاد است كه گاهي ما را چنين
سردرگم و كلافه ميكند اما اين دليل نميشود كه هر جور دلمان خواست آداب مسلماني را براي خودمان تعريف كنيم و همان
حكمتي كه در نوشته شما بار منفي داشت را ناديده بگيريم.
خطاب به خوشگله:
پاسخحذفببخشید اونایی که "چند نفر درس خوندند و يه دودوتا چهارتايي كردند و حكم رو استخراج كردند كه چند همسري براي مرد شرعا مانعي نداره"
کیا بودن؟
به مرجان:
خدای معرفی شده در دین اسلام نباشه چی می شه؟ شما چی شما مطمئنی که همون خدای معرفی شده در قران که جباره و هرکس رو دلش بخواد هدایت می کنه ، ارتباط باهاشو دوست داری؟خود خودشه درست گرفتی؟
خطاب به نویسنده وبلاگ: منم می خوام امر به معروفت کنم ، نشینی تفسیر قران بخونی وقتتو هدر بدی ، بشین چند تا کتاب به درد بخور بخون که بفهمی این جامعه سالمی که مرجان می گه چه جوریه...
1- به ناشناس: همه. هركي كه دو صفحه كتاب منطق ارسطويي يا اصول استنتاج يا قرآن خونده. هركي كه تخصص اش اينه. من كسي رو نميشناسم كه به نتيجه اي غير از اين رسيده باشه.
پاسخحذف2- به نويسنده.يه روز يه بنده خدايي كه مسلمون نبود جلو بوفه دانشگاه بهم گفت خانوم ...اگه اسلام اينه كه دروغ نگي و مردم رو اذيت نكني و ... خوب ايرادي نداره من هم مسلمون ام. اصلا همه مسلمون اند. ولي اسلامي كه پر از دورويي و زورگويي و بي ادبيه من نيستم. گفتم كه بخندي
سلام من اولین باره که وبلاگتو میخونم.
پاسخحذفواقعا از خوندن تمام پست هات لذت بردم. خود من هم تا حدودی به جبر خانواده و مدرسه ای که می رفتم حجاب سفت و سخت رو انتخاب کردم و بالتبع ازدواجم هم با همین دید بود. یعنی الان همسرم هم از من توقع داره که همیشه سنگین و رنگین و خانوم باشم ...... ولی من با گذشت زمان به واقعیت هایی رسیدم که می بینم خوبی یا بدی آدمها به باحجابی یا بی حجابی نیست . به میزان انسانیت شونه . که چقدر به ارزشهای والای انسانی احترام بگذارن . دروغ نگن ، تهمت نزنن ، دیگران رو قضاوت نکنن !خلاصه آدم باشن. اما متأسفانه به اندازه ی تو شجاع نیستم که بتونم بزنم زیر همه چیز.... بهت تبریک میگم...
متاسفانه مشکل افراد مذهبی اینه که همه دلایلشون از جایی میاد که مورد بحث هست. یعنی برای فرد شکاک از جایی ادله میارن که طرف کلن بهش شک داره. نمی شه که آدم شاهد ادعاهاش رو از جایی بیاره که موضوع اصلی مناقشه هست.
پاسخحذفنکته دوم هم اینه که افراد مذهبی واقعا فکر می کنن مدل احساس ها و درکشون از زندگی فرق داره با افراد غیر مذهبی. چرا؟ چون کلن اون ها را توی زندگی عادی شون راه نمی دن. حاضر نیستن به آدمی که بی حجابه نزدیک بشن و دوست نزدیک بشن و ببینن که دغدغه های بشری فارغ از دین هم می تونه وجود خارجی داشته باشه. این انحصار گرایی رو من با تمام گوشت و پوستم لمس کردم و تجربه رهایی بعد از اون رو هم داشتم. می دونم که تعریف رستگاری و خوشبختی این همه منوط به ذات یک دین و یک خدای خاص نیست.
می خوانی همه انسانها در برابر قانون برابرند.هیچ کس برتری ندارد.اما بعد میبینی تو خود را برتر می دانسته ای. خودت هم كه ميگي در برابر قانون همه برابر اند. ولي در برابر خدا ان اكرمكم عنالله اتقاكم. تقوي هم كه گفتن نداره الوقوف عندالشبهه. از باطن آدمها كه خدا خبر داره ولي به معتقدين حق بده از مصاحبت با كساني كه بر عقايدشون عملا پايبند اند بيشتر لذت ببرند.
پاسخحذفآنها نمی خواهند بگویند تو هم مثل من باش اما می خواهند به همین نحو پذیرفته شوند.اعتقاداتشان محترم باشد.
پاسخحذفدر اين خصوص كاملا حق با توست.البته براي همه.
".یکی از زیباترین صجنه هایی که آنحا می دیدم این بود که کارمندان موسسه ای که ما به آنجا می رفتیم و عمدتا زن بودند بدون هیچ تفکیکی به راحتی با هم کار می کردند و دوست بودند.زمان ناهار مسیحی و مسلمان ،مجحبه و بی حجاب و زن و مرد در کنار هم می نشستند و یا با هم سیگار می کشیدند. در نگاه هیچکدام قضاوتی در خصوص دیگری نمی دیدی.هیچ یک احساس نمی کرد بر دیگری برتری دارد."
پاسخحذفميداني كه آنچه قابليت استناد دارد قرآن و قول و فعل معصوم و عقل است. و رفتار عوام يك كشور عربي _هرچند من و تو خوشمان بيايد_ قابل استناد نيست.
...از انچه به نام دین به تو آموخته اند اما تو با منطقت نمی توانی کنار بیایی. اينجا هم استفاده از لفظ منطق در غير معني حقيقي است. منظورت از منطق چيست؟ عقل ناب؟ عقل ابزاري؟اصول استنتاج؟ اينها كه مغايرتي با آموزه هايي كه گفتي ندارند.
پاسخحذفمنظورت عقل معاش است؟ همان كه به آن ميگويند منفعت طلبي؟ عقل معاش كه قابل استناد نيست.
... ميدانم كه ميداني من و تو و بيشتر ما درگير اين چراها ميشويم.
پاسخحذفبه نظر من دلايل سمت مذهبيون بسيار منطقي تر است. هرچند نتايج آن ناخوش آيند باشد. ناخوش آيند بودن دليل نادرستي نيست.
منظورت از واژه " ميتوانم" در پاراگراف آخر هم باز برايم معلوم نيست. منظورت اينه كه ما ميكنيم و ميشه يا منظورت اينه كه شرعا موجه است؟
پاسخحذفبا اونهمه تنبلي خيلي سنگ تموم گذاشتم ها. برو خدا رو شكر كن همچين رفيق باحالي داري.
ببین من توی یک کشور مسلمان با یک آدم باحجاب رفت و آمد داشتم و هیچ مانعی نداشت. اینجا مذهبی ها حتی حاضر نیستند سر سفره غذا هم با یک فرد بی حجاب بشینند. کی از لذت حرف زد؟
پاسخحذفبعدش هم تقوا. یه طوری حرف می زنی انگار مذهبی های ما یه عالمه آدم عارف و وارسته حقند :)
به به! بگو چرا گروه فعال نیست! :)) نگو همه اینجا فعالن! داشتیم؟! تنها تنها؟! بابا یکی یه خبری هم به من میداد! :دی بماند! هدی جان! من که معلوم الحالم! به قول یکی از دوستای مشترکمون که شاید اینجا هم فعال باشه, حرفام بو میده! (؛ البته من که ناراحت نمی شم...همه ی اینا رو میزارم به حساب دلسوزی...که نمی خوان خودشون برن بهشت و شاهد باشن من در جهنم می سوزم...پس تا زمانی که در حد دلسوزی هست اوکی هست و من خوشحالم می شم که چند نفر به فکرم باشن و دوستم داشته باشن :) اما اگر از حد بگذره و دلسوزی پدرانه و مادرانه بشه که پفک رو از دست بچه به زور می گیرن که مریض نشه, نه دیگه! فرقش همینه که من بچه نیستم! هدی جان! حرفات به نظرم منطقی میاد تا جایی که به این آگاه باشی که اوضاع فاجعه ی سیاسی کشور افکار دینی تو رو هدایت نمی کنه. تو حکم اسلام جمهوری اسلامی رو از اسلام خودت خوب و کامل تفکیک کن. این رو می گم چون آلرژی ای که جمهوری اسلامی ایجاد کرده بیماری خطرناکی هست که کمتر از ماها می تونیم ادعا کنیم که جون سالم ازش به در بردیم و داریم در هوای پاک نفس می کشیم (بخون: فکر می کنیم!) دوم اینکه! حال کردم با اون تئوری اسلام گزینشی ات! خیییییییلی با حال بود! به دوستان خانمی که ادعا می کنن به این تئوری اعتفاد ندارن باید بگم که چقدر حاضرن که همین فردا شوهراشون برن یه زن دیگه بگیرن؟! چقدر حاضرن که وقتی سر کارن شوهرشون بهشون زنگ بزنه که الان باید بیای خونه چون می خوام از من تمکین کنی؟ پس هدی و من هیچ! دیگه به خودتون دروغ نگید! خیلی احکام هست که دوست ندارین و اصلا از دامنه ی افکارتون خارج کردین.
پاسخحذفمن خیلی کلی حرف زدم چون وقت ندارم وارد جزئیات حرفات بشم. اما از مذهبی های دو آتیشه عزیز دعوت می کنم یه لحظه چشماشون رو ببندن و خودشون رو در یک موقعیت خاص فرض کنند. چشماتون رو ببندید و فرض کنید که امواج شما رو به یک جزیره ای برده...توی اون جزیره هیچ کس به زبان شما حرف نمی زنه...هیچ کس شکل شما نیست...هیچ همجنسی نیست...هیچ کس به دینی که شما بهش اعتقاد دارین, اعتقاد نداره...چقدر از اقلیت بودن ناراحت می شید؟ از اینکه اشتراکی نیست؟ ...حالا به این ناراحتی که خودش یه کوهه, اینم اضافه کنید که اهالی جزیره کم کم شروع کنن همه چیزتون رو مسخره کردن...کم کم شروع کنن به اذیت کردن...به راه ندادن...به حاشیه راندن...به زدن...به زندانی کردن...به قصد جان کردن...و هر چه شما تقلا می کنید کاری به کار اونها ندارید, نمی فهمن!...خوب حالا می تونید چشماتون رو باز کنید! امیدوارم درد متفاوت بودن, اقلیت بودن رو چشیده باشید واینکه انسانی نیست فقط و فقط به خاطر متفاوت بودن شما رو اذیت و آزار کنن. خدایی هم که من میشناسم (که نمی دونم با خدای شما یکی هست یا نه!) راضی نیست یکسری از بنده هاش یکی دیگه رو به جرم اینکه متفاوته و اقلیته و بی قدرته (نه قدرت مالی داره نه سیاسی) و در یک کلام(از نظر من) مظلومه آزار بدن! اگر این فرد مستحق آزار باشه خود خدا احق به این آزار هست !!!! دستشم که کوتاه نیست یا تو این دنیا آزارش میده یا تو اون دنیا! من و تو این وسط چیکاره ایم؟!!! امیدوارم بعد از احساس این درد دیگه به هیچ "متفاوتی" در ایران از "جان" کمتر نگید! یعنی نه تنها آزارش ندید بلکه درد متفاوت بودنش رو درک کنید و بهش محبت کنید. در همین رابطه, همونطور که به هدی گفتم حسابشو از جمهوری اسلامی جدا کنه به شما هم می گم! حسابتون رو از اونها جدا کنید و در حق کسی به خاطر متفاوت بودن و اندیشیدنش ظلم روا نکنید و راضی هم نباشید که بهش ظلم روا بشه! حرف سنگین تری که می خوام بزنم و می دونم که احتمالا مرتدم می کنید اینه که از بعایی های ایران شروع کنید که سالهاست حق نفس کشیدن ازشون گرفته شده فقط به خاطر اینکه در جزیره ای هستن که متفاوتند و اقلیت! :( و در آخر....این تحمل و پذیرش خیلی سخته...من خودم هنوز نتونستم باهاش اخت بشم...اما چاره ای نداریم...باید بکنیم...باید تمرین کنیم...همین!
اوه خداي من پاي بهاييت هم داره باز ميشه! كساني مه از مظلوم بودنشون در ايران حرف ميزنن ولي وقتي يه جاي ديگه تو اين دنيا به دستشون ميافتي ميخوان با دندون تكه تكه كنن چه برسه به اينكه بهت اجازه اظهار نظر بدن! با كلي دروغ و مدرك جعلي عوام فريبي ميكنن. سلمي جون من تجربه يه سمينارشونو تو لندن داشتم. خيلي جالبه نشسته بودن تو يه جمع كه همه مثل خودشون بودن و فقط شعار ميدادن. 3 نفر مسلمون بوديم همين كه ميخواستيم در مورد اتهاماتي كه وارد ميكنن حرف بزنيم بلافاصله مارو بايكوت ميكردن. اونجا خوب معناي مظلوم بودن رو فهميديم عزيزم!!!!!!!!!!!
پاسخحذفضمنا اين رو هم اضافه كنم كه نميدونستن ما ايراني هستيم.
در جواب به كسانيكه با اطمينان ميگن مذهبي ها فقط با خودشون ارتباط دارن بايد بپرسم كه مگه شما علم غيب دارين كه اينقدر با اطمينان حرف ميزنن. لطفا قياس نفرماييد!
شادی جان! چه بخوای چه نخوای بهایی ها در ایران مظلومند! اینکه با تو بد رفتار شده دلیلی بر این نمیشه که تو با دیگران بد رفتار کنی!همچنین نمی شه با خیال و تصور اینکه اگر یک گروهی به قدرت برسن چه کاری خواهند کرد در حال حاضر گردن همه شون رو با گیوتین بزنیم! این استدلال در طول تاریخ فجایع زیادی به بار آورده! در ضمن من بهشون حق میدم اگر روزی به قدرت برسن گردن همه ما رو بزنن انقدر که بهشون ظلم کردیم!!!! به هر حال همون امام علی ای که در اینجا مورد استدلال همه قرار گرفته می فرماید که آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند! من برای خودم آزادی و احترام به متفاوت بودنم رو می پسندم و اینکه به خاطر رنگ پوستم، زبانم، دینم و جنسیتم رانده نشم و مورد تبعیض قرار نگیرم در نتیجه برای همه همین رو می خوام. این برای من دو دوتا چهارتاس و خیلی بدیهیه! بقیه هم مسول کارای خودشونن و به من ربطی نداره مگر دولت و حکومت و قانون که به من و به هر شهروند دیگه ربط داره که چیکار میکنه و چه ظلمهایی می کنه!
پاسخحذفمن دوستان خوب بهایی دارم. به خدا اونها هم آدم هستند!!!! جمهوری اسلامی ازشون هیولا ساخته!
پاسخحذفخوشحالم که خدا شرایطش رو برام فراهم کرد تا یه چند سالی توی یه کشور آزاد! زندگی کنم و مصمم تر بشم به اینکه حجاب داشته باشم. خدا رو شکر میکنم که به من نشون داد که اگه اسلام میگه حجاب برای اینه که توی روابط مرد و زن جاذبه های جنسی زن و مرد مورد توجه قرار نگیره و اینایی که خودشون رو جر میدند برای آزادی زن و چه و چه, زن رو تبدیل کردند به یه ابزار خوشگذرونی و فقط اونقدر ماهرانه روش ماله کشیدند که همه فکر میکنند اینها هستند که دارند جاذبه جنسی زن و مرد رو توی روابطشون از بین میبرند. خدا رو شکر میکنم که اومدم اینجا و دیدم که به خاطر همین حرفهایی که روزی یه عده ای زدند الان باید توی مدارسشون کاندوم توزیع کنند!!! خوشحالم اومدم اینجا و دیدم افرادی از همین جوامع آزاد که نگران دخترها و پسرها شون هستند چون هیچ کنترلی روشون نمیتونند داشته باشند. در اینکه این حکومت با روشهای نادرستش خواسته و ناخواسته خیلی خطاها در مورد اسلام کرده حرفی ندارم ولی عماکرد یه دولت فاسد رو دلیل پایبندی یا عدم پایبندی به قوانین دین کردن احمقانه است. خانم وکیل اشکال شما در اینه که مفهوم دین رو اشتباه فهمیدید. پذیرفتن یک دین به این معناست که من میپذیرم خودم عقلم نمیرسه به خیلی چیزها (و من به عنوان یک دکتری آی تی این رو با افتخار میگم) و میخوام به یه سر منشا وحیانی وصل باشم. دیگه وقتی پذیرفتم که دیندار باشم نفی قرض خواهد بود که از این دین یه چیزهاییش رو انجام بدم و یه چیزهاییش رو نه. قبول دارم که حجاب یکی از قوانین دینی هست و مثلا اگه من غیبت میکنم اون هم به همین اندازه بده که حجاب نداشته باشم ولی من از غیبت کردنم دفاع نمیکنم وشما به بی حجابیتون افتخار میکنید!!!! خب یه قوانینی در دین هست که من هم نمیفهممشون ولی این دلیل نمیشه که کل قضیه رو زیر سوال ببرم. مثل اینکه شما نمیتونید از یه دانش آموز کلاس اول انتظار داشته باشید که یه قضیه هندسی رو اثبات کنه. و برام جالبه این که مثلا اگه یکی بگه اسلام میگه صیغه موقت داد همه بلند میشه ولی روابط بی حد و مرز توی غرب اسمش میشه حقوق بشر و آزادی. گاهی قکر میکنم مشکل این گروه این نیست که مردا میتونند 4 تا زن بگیرند (اونم با هزار تا شرط و شروط) مشکلشون اینه که چرا زنها نمیتونند چند تا شوهر داشته باشند. به نظرم نکته قابل تاملیه!!! یه نکته دیگه هم اینکه اگه شما فکر میکردید که چون حجاب دارید برتری دارید بر یک بی حجاب و بقیه مطالبی که در این مورد گفتید خب این اشکال از شماست و اوانیی که این تفکر رو دارند این چه ربطی به اسلام داره؟؟؟ کجای اسلام همچین حرفی رو زده؟ کاش یه کم وقتی شک میکردیم میرفتیم یه کم مطالعه همه جانبه بکنیم نه اینکه فقط به جرف چند نفر بسنده کنیم و یا فقط در یک راستا مطالعه کنیم.
پاسخحذفدو تا توضیح هم بدم:
پاسخحذفکامنت "کاظم" رو هم من نوشتم اشتباهی "ی" تایپ نشد.
یکی دیگه هم اینکه شما معنی امر به معروف و نهی از منکر رو هم اشتباه فهمیدی. شرط اول امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیره. کی گفته اگه من یه عقیده ای دارم باید همه جا جار بزنم و بقیه رو هم وادار کنم که مثل من باشند!! این اشکالها مربوط به ماهست و اونایی که متولی تبلیغ دین هستند نه خود دین.
کاظمی جان ، شما که اعتراف کردی عقلت نمی رسه، این بنده خدا عقلش می رسه خوب. کسی که به نظرش عقلش نمی رسه و مسئولیت کارهاشو و احلاقیاتشو همه رو از دستورات 1400 سال قبل عربها وام می گیره و حاضره بگه عقلش نمی رسه و چشم بسته پیروی کنه و اسمشو دین داری بذاره نسبت به تو که می خوای سعی کنی چشم هاتو باز کنی و دورو برتو ببینی و فکر کنی بایدم افتخار کنه.
پاسخحذفاسم روش تفکر و زندگیتونو بذارید دین ، بذارید هرچی دوست دارین. اما چشماتونو نبندین و مسئولیت انتخاباتونو خودتون بر عهده بگیرین و نندازین گردن دینتون یا هرچی. بابا می بینی که امر به معروف و نهی از منکر چه چیز آشغالیه و فضولیه ، می بینی که دستور اینکه تو قران اومده اگر زنتون تمکین نکرد بزنیدش چقدر غیر انسانیه، چشماتو نبند و بگو دینم گفته! این بنده خدا داره سعی می کنه فکر کنه چه چیزی درسته و با عقل و انسانیت جوره ، شما می گی می خوام به یه سر منشا وحیانی وصل باشم من ترجمه می کنم :می خوام یکی دیگه به جای من فکر کنه و من راحت باشم.
ناشناس جان اتفاقا طبق آموزه های دینی نمیشه در اصول دین تقلیدی عمل کرد یعنی اینکه فرد باید خودش با تحقیق بهش برسه و در غیر این صورت ازش پذیرفته نیست. میبینی که اتفاقا کسی که دینداره نه تنها عقلش رو تعطیل نمیکنه بلکه اصلا بدون عقلانیت نمیتونه دیندار باشه. بحث بر سر اینه که این عقل تا یه جاهایی کار ازش میاد و تا یه جاهایی میشه بهش اعتماد کرد. از یه جایی به بعد دیگه توان نداره که مشکلات آدم رو حل کنه و اینجاست که پای دین میاد وسط تا جواب مشکلات آدم رو بده و ضعف عقل محدود رو حل کنه. البته شما و این خانم وکیل و سایر دوستان هم عقیده با شما حتما عقول بسیار رشد یافته ای دارید ولی عقل من تا یه محدوده هایی کار میکنه. عقل من محدود به زمانه, محدوده به مکانه, از جامعه و خانواده و هزار و یک چیز دیگه تاثیر میگیره اینه که نمیتونم برای همه کارهام بهش اعتماد کنم. در ضمن بر خلاف تصور شما و امیدوارم توضیحاتی که دادم این رو روشن کنه که یه آدم دیندار لحظه به لحظه باید عقل و فکرش رو به کار ببنده و این طور نیست که چشم و گوشش رو ببنده و مسولیت همه چیز رو بیندازه گردن دین. منتها عقل یه آدم دیندار از یه اصولی پیروی میکنه که اسم اون دینه.
پاسخحذفبرای عقلت حد و حدود می بینی و برای دینت نه. چرا؟
پاسخحذفمگر جزئی از آن روح واحد نیستی؟ چطور محدودی؟ به عقلت ایمان بیار که همان دینته و همان خدای تو ئه. چیزی خارج ار مغز شما اصلا وجود نداره... از هر اصولی که دوست داری پیروی کن، اما بدون که آخرشم تنهایی و هین عقلت کمکت می کنه از "همان اصول" پیروی کنی و آن اصول هم در ذهن تو فقط وجود دارند ، و لاغیر.
من همون ناشناس بالاییه ام
خوش به حال شما ناشناس جان که عقلت نامحدوده ولی من محدودم و حتی دینم هم محدود به شناخت من هست و هر چه شناختم و عقلم بیشتر میشود دینم هم کاملتر میشود. ولی دینم همیشه چند پله جلوتر از عقلم هست و به همین خاطر هم عقلم از دینم پیروی میکند ( البته امیدوارم که بکند)
پاسخحذفسخنرانی دکتر سروش در مورد حجاب
پاسخحذفhttp://lectures.drsoroush.com/Persian/Lectures/2010/Hejab_va_Hoviate_Eslami_Toronto_Ramadan_30_Aug_2010.mp3
به عقلتون رجوع کنید یه لحظه فکرکنید اگه چیزایی رو که بی چون و چرا قبول کردین غلط باشه اگه این حدیثایی که بشون رجوع می کنید جعلی باشه(۱درصد احتمال داره دیگه بعده ۱۴۰۰ سال)ممکنه همون خدا بازخواستتون کنه چرا از عقلتون استفاده نکردید بابا خانوما شما که بهتر باید درک کنید این سواستفاده ها رو بابا جان وقتی ناراحت می شی سرت هوو بیارن یعنی نباید این کار انجام می شده خوب طبیعییم هست بابا ادم هستی چون.البته یکی از بیماری هایی که ماهایی که تو این شرایط بزرگ می شیم مستعدشیم مازوخیسمه ای بابا باید دستتونو گرفت مثل بچه ها از نو همه چی رو یادتون داد
پاسخحذف