۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

آن روی دیگر

مردم؛مخصوصا مردها هیچگاه عمق توانایی یک زن را باور نمی کنند.آنها هیچگاه واقعا در نمی یابند که درون یک زن آرام،یک مادر مهربان و همسر صبور چه نیرویی نهفته است.انها آن روی دیگر همسر یا مادرشان را نمی بینند مگر تعدا اندکی . و در آن زمان وحشت می کنند،تمامی باورهایشان فرو می ریزد:این همان زن پاک و آرام همیگی نیست.او را چه شده است؟ و آنگاه به سرهت به دنبال مقصری می گردند.کسی که زن را آموخته است.آخر نمی خواهند باور کنند کسی که همیشه حلوی چشمشان بوده اکنون به این سرعت در یک موقعیت کوتاه این همه تغییر کرده است.از خود نمی پرسند شاید او همیشه این هم بوده است اما ما نمی دیدیم؟شاید نمی خواسته ما ببینیم؟شاید خواسته ما همیشه او را پاک ببینیم.نجیب.آرام و دوست داشتنی.شاید می ترسیده که اگر غیر از این باشد قابل احترام نباشد.دوست داشتنی نباشد.
پی نوشت: بسیاری آن روی عزیزترینشان را هیچگاه نمی بینند.هیچگاه.

۲ نظر: