۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

عاشورا

تو این اوضاع و احوال از چه چیزی می شه نوشت که اهمیتش بیشتر از جان دادن جوانی در خیابان باشد ، اما از آن هم به هزار وی ک دلیل نمی توانم بگویم..........پس تنها می توانم ننویسم.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

سنگسار ثریا.م

برای من که مدتی در کمپین مبازره با سنگسار بودم و اخبار و اطلاعات مربوط به چندین سنگسار را از نزدیک پیگیری می کردم و چند فیلم مربوط به سنگسار را دیده بودم،این فیلم موضوع جدیدی نداشت اما این باعث نشد تا اشکهایم سرازیر نشود مخصوصا در لحظه ای که پسری به مادرش سنگ می زند.
تمام شب باز هم همان سوال همیشگی به سراغم آمده بود : این همه خشونت برای چه؟حتی اگر معتقدیم کسی باید بمیرد آیا لازم است از چنین شیوه های خشونت باری استفاده کنیم؟بماد که آیا اسا مجازات چنین جرمی که با عواطف و احساست آدمی سرو کار دارد می تواند مرگ باشد؟ و با زهم بماند که آیا شیوه های اثبات این جرم می تواند به همین سادگی که در فیلم نمایش داده می شد (ما می دانیم که در واقعیت هم حتی در جامعه امروز ما هم همین است) باشد؟

آیت الله منتظری در گذشت.

ساعت 10 صبح اس ام اسی از دوستی گرفتم و این خبر رو خوندم.باور نکردم ولی با برقراری چند تماس مطمئن شدم.در اون لحظه به این فکر کردم که انسانهای بزرگ مرگی با عظمت دارند.آنها حتی با چگونه مردن یا چه موقع مردن خود قادرند حوادثی بزرگ بیافرینند.

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

من با تو فرق دارم.

یک روز صبح و مکالمه بین یک زن و مرد کارمند در یک خانواده ایرانی:
زن:من امروز کمی عجله دارم تو می تونی بچه ها رو ببری مدرسه؟
مردبا یک نگاه عاقل اندر سفیه و کمی اخم : مگر چی کار داری که می خوای زود بری؟
زن پشیمان و عصبانی: هیچی ولش کن.ولی دیروز که تو عجله داشتی من هم همین کارو کردم و از تو هم نپرسیدم چی کار داری.
مرد: من با تو فرق دارم.این رو می فهمی؟تو باید بعد از من از خونه بری بیرون و قبل از من برگردی و گرنه این خونه ،خونه نمیشه.
زن:......عصبانی و با یک علامت سوال مهم که چرا با همسرش فرق دارد از ادامه مکالمه منصرف می شود.

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

دنیای مجردی دختران،خوب یا بد؟

این پست رو چند روز پیش نوشته بودم ولی موفق به آپلود نشده بودم .می خواستم از خیرش بگذرم که تمروز خوندن یه خبر که چنران هم جدید نبود باعث شد دوباره به فکرش بیفتم:
<<<معایب و مزایای دوران مجردی دختران در چیست؟چرا متاهلین به دنیای مجردین حسادت می کنند و برعکس؟اکثر زنهای متاهل آرزومندن که دوباره دوران مجردی خود را تجربه کنن.با تمام آزادیها و بیخیالیهایش.اما می دانید تکته جالب توجه اینه که به قول ما محل اختلاف همین آزادیها است.به این معنی که مجردین به آزادی متاهلین حسادت می کنند و متاهلین هم دقیقا به همین آزادی آنها حسادت می کنند.فکر می کنم که دلیلش این است که زنهای ایرانی هیچگاه واقعا آزاد نیستند.در دوران مجردی امر و نهی ها و سوال و جوابهای پدر و مادر را باید تحمل کنند که حتی اگر 35 ساله هم باشی و همچنان با خانواده زندگی کنی(که فکر می کنم در مورد زنان ایرانی شامل اکثریت می شود)تمامی ندارد و تورا هر چقدر هم دختر منطقی،باهوش وتحصیلکرده ای باشی که سالهاست به طور مستقل کار می کنی ، رها نمی سازد.در دوران متاهلی که دیگر جای بحث ندارد.طبق عرف و شرع و تاحدی قانون ما زن باید در اکثر امور زندگی خود اجازه همسر را داشته باشد و تنها باید لطف خدا با آگاهی و درایت یک زن همراه شود تا همسرش همان اندازه که برای خودش آزادی و اختیار قائل است برای همسرش هم به رسمیت بشناسد. دوست مجردی خسته از نامهربانی خانواده و با طنزی تلخ می گفت احتمالا باید یک فرد معتاد هم که شده ازدواج می کنم تا فقط سایه یک مرد بالا سرم باشد. نمی دانم چند سال دیگر پدران و مادران ایرانی تصمیم می گیرند تا با منطق و نه احساسات ناشی از سنتهای دیرین خنوادگی به شعور و احساسات دختران خود احترام بگذارند و نظارتهای خود را متناسب با سن دخترانش تغییر دهند.و زنها و مردان ایرانی یاد بگیرند که آنها هر دو به یک اندازه می دانند که چه کاری خوب است و چه کاری بد و اینکه کجا بروند یا کجا نروند؟ >>>
خبری که امروز خواندم این بود:
اختصاص سهمیه 20درصد تحصیلات تکمیلی به متاهلین !
احتمالا این را هم باید به مزایای متاهلی اضافه نمود.
پی نوشت: این مصوبه احتمالا فقط شانس ورود مردان رو افزایش می ده چون اینجا ایرانه و دختران باید منتظره پیشنهاد از سوی پسران باشند.

وکیل مرد بهتره!!!!

"ببخشید، ولی این طرف ما خیلی آدم شارلاتانیه.ما ترجیح می دیم یه وکیل مرد داشته باشیم که از پسش بر بیاد"
این جمله رو نه فقط امروز بلکه در طول عمر کوتاه وکالتم بارها شنیده ام و متاسفانه معمولا به دلیل عصبانیت زیاد تلاشی برای توجیه فرد مقابل هم نکرده ام.اما می دانید نکته جالب در این مورد چیست؟اینکه 99%افرادی که این حرف را می زنند زن هستد.نمی دانم چرا ،ولی مردان راحتر به وکلای زن اعتماد می کنند تا زنها.گویا این زنها به دلیل عدم اعتماد به نفس سایر زنها را نیز افرادی ضعیف در جامعه می دانند که قادر به مقابله با مردان نیستند.احتمالا من باید بر حس عصبانیتی که از این جمله دچارش می شوم را کنار بگذارم و در مقابل این افراد به بحث و توجیه بپردازم تا شاید کمکی به تغییر این دیدگاه نمایم.