۱۳۹۶ آبان ۲, سه‌شنبه

همه هزینه ها برای تو میشه!

ویدیوی معروفی که همه جا پخش شد را احتمالا همه دیده ایم. پسری که با افتخار رو به دوربین به دختری که در آغوشش نشسته می گوید: «از امروز همه هزینه ها برای تو میشه» و دختری که با لبخند به و او دوربین نگاه می کند.
این یک جمله منشا تولید تعداد زیادی مطالب طنز و حتی یک ژانر ویژه در توییتر شد. اما از همه اینها گذشته، ذهن من از خیلی قبل تر از آن درگیر یافتن پاسخ سوالی بود که این ویدیو و کامنت های حول و حوش آن به شدت آن کنجکاوی را تقویت کرد:
چرا پسرها وظیفه خود می دانند که هزینه های زندگی روزمره دوست دخترشان را تامین کنند؟ چرا دخترها دوست پسرشان را موظف به تامین هزینه ها می دانند؟ 
قطعا منظورم هدیه خریدن های معمول نیست، که قاعدتا باید دو طرفه باشد و از روی محبت  نه از سر وظیفه. صحبت از خریدهای روزمره و یا وسایل موردنیاز دخترهاست! چرا باید دختری از دوست پسرش بخواهد پول خرید کیف و کفش و لباس و یا حتی موبایل و ماشین او را بپردازد؟

این موضوع آنقدر ذهنم را مشغول کرده بود که ترجیح دادم برای نوشتن از آن فقط به تحلیل شخصی خودم و حدسم در خصوص ریشه این رفتارها اکتفا نکنم. به سراغ چند دختر و پسر اطرافم رفتم و با آنها در این مورد حرف زدم، نتیجه اما دقیقا همان فاجعه ای بود که حدس می زدم.
 خلاصه گفتگوهایم اینهاست:
۱. دخترها وقتی رابطه جنسی برقرار می کنند می خواهند در برابر آن چیزی به دست بیاورند.یعنی من خدماتی می دهم که باید در برابر آن خدمات بگیرم.
۲.پسرها یا متاهلند یا چند دوست دختر دارند و با خرج کردن پول طرف مقابل را راضی نگه می دارند.
۳.  پسرها در مهمانی و دورهمی ها آنچه را برای دوست دخترشان فراهم می کنند به رخ دیگران می کشند و چشم و هم چشمی می کنند.
۴. دخترها نیز با به نمایش گذاشتن امتیازاتی که از دوست پسرشان می گیرند، با یکدیگر رقابت می کنند. 

موارد دیگری هم بود که اغلب در همین چند مورد گنجانده می شد. 

به نظر من اتفاقی که افتاده بسیار واضح و عجیب است. دقیقا همان نقش کلیشه ای و سنتی جنسیتی زنان و مردان در قالب یک خانواده سنتی، در رابطه مدرن میان زنان و مردان هم بازتولید شده است.

این موضوع که مردان وظیفه تامین مخارج زندگی زناشویی را دارند سنتی است برآمده از جامعه مردسالار، که سالیان درازی است در ذهن خیلی از ما رخنه کرده است. وظیفه ای سنگین بر دوش مردان که از آن طرف سبب ایجاد امتیازهایی ناعادلانه برای آنها می شود. نفقه ای که مرد در خانواده باید در برابر تمکین زنش بپردازد. نفقه یعنی خرج امور روزمره زندگی و تمکین به معنی خاص یعنی اطاعت کردن در رابطه جنسی. و خیلی ساده یعنی اگر زنی نخواهد با همسرش سکس داشته باشد، خرجی به او تعلق نمی گیرد.
حال همین الگو به رابطه میان زنان و مردان جوان هم سرایت کرده است، آن هم در رابطه ای که نه در قالب قانون ما و نه شرع ما ، مجاز نیست. اصل رابطه  اگرچه زیرسوال است اما نقشهای جنسیتی به همان قوت به این نهاد هم وارد شده اند. 

دخترانی که رابطه جنسی را ارایه خدمت به مرد می دانند. خودشان را یک سوی رابطه ای برابر که در آن لذت می برند و لذت می دهند، نمی دانند. از جذابیت های جنسی برای تامین نیازهایشان استفاده می کنند. هیچ تلاشی برای تامین مخارج خود نمی کنند و تنها ذغدغه فکریشان می شود به دست آوردن مردی پول دار تر. 
تصویر را می بینید؟ 
همان که سالها است از زنان جامعه سنتی دیده ایم، منتظر نشستن برای آنکه مردی به سراغ آنها بیاید و سایه بالاسرشان شود و هزینه های زندگیشان را تامین کند. 

شاید تنها اختلاف فعال تر شدن نقش زنان در این بازار رقابت باشد، زنانی که باید قبلا انتخاب می شدند، الان فعال تر ظاهر می شوند و تلاش می کنند تا خودشان انتخاب کنند یا حداقل در معرض انتخاب قرار بگیرند. 



شیدا می گوید این نوع روابط در میان اطرافیان او بسیار زیاد است، می گوید هزینه ها چیزی بیشتر از هزینه های روزمره است،هزینه هرشب مهمانی رفتن و لباس و آرایش جدید داشتن، سفرخارجی مکرر، تعویض مکرر ماشین و موبایل و حتی پرداخت هزینه اجاره منزل زن، بخشی از آن است. او می گوید دختران اطرافش کاملا خود را محق می دانند و صراحتا می گویند وقتی به دوست پسرشان خدمت ارایه می کنند، او هم باید جبران کند. وقتی از او می پرسم هیچکدامشان شاغل هستند؟ با خنده می گوید «به نظرت کسی که هرشب تا صبح مهمونی باشه می تونه کار هم بکنه؟»

پویا می گوید پسرها اگرچه در ظاهر غر می زنند که چرا باید هزینه کنند اما در نهایت ترجیح می دهند دوست دخترشان مستقل نباشد و کار نکند، ترجیح می دهند آنها زنی را که روی پای خودش ایستاده نمی پسندند. علاوه بر اینکه می خواهند خودشان هرجا رفتند بتوانند به رخ دیگری بکشند که چه چیزهایی برای او خریده اند.


واقعیت اینجاست که همیشه خوشحال بودم که نسل جدید جوانان ایرانی از هزار تابوی مختلف در حال گذشتن هستند و آزادی هایشان را به دست می آورند، اما  هرچه تلاش می کنم نمی توانم چارچوب فکری این دختران و پسران را بفهمم. عزت نفس کجای این نوع روابط است؟ رابطه برابر واقعا فقط خواسته حداقلی از جامعه است؟ واقعا زنان جوان ما هنوز سکس را حق خودشان نمی دانند و خودشان را بخشی از یک رابطه دوطرفه نمی بینند؟

بازتولید فرهنگی انتقال ارزشهای فرهنگی و هنجارهای موجود از نسل به نسلی است. مکانیسم هایی که از طریق آن تداوم تجربه فرهنگی در طول زمان پایدار می ماند.این بازتولید اغلب به دو دلیل اتفاق می افتد:
۱.گروه خاصی از مردم  ساختار اجتماعی موجود را با هدف حفظ امتیازهایی که برای آنها دارد بازتولید می کنند.
۲. سیستم آموزشی یک جامعه که اصلی ترین ابزار تولید فرهنگ نقش خود را درست ایفا نمی کند و همان فرهنگ را بازتولید می کند. 


گمانم نقش ما فعالان حوزه زنان در این بخش دوم باید از آنچه تا کنون بوده بیشتر باشد. باید تلاش بیشتری کنیم تا نقشهای سنتی به روابط مدرن منتقل نشوند، این فقط قالب روابط میان زنان و مردان نیست که باید تغییر کند، ساختار این روابط بسیار مهمتر است، باید تلاش کنیم به زنان بیاموزیم معنای خارج شدن از قالب زن سنتی، برای آن ها هزینه به دنبال دارد. هزینه هایی که باید بپردازند، هزینه مستقل شدن  را باید با تلاش و کار کردن پرداخت، تا زمانی که بخواهند دیگری هزینه های آن ها را تامین کند، جایگاهشان همان است که سالها بوده، گیرم که از «زن خوب فرمانبر پارسا» تبدیل شوند به «دوست دختر خوب فرمانبر»

پی نوشت: این مطلب قطعا شامل همه زنان و مردان نیست،خوشبختانه افراد زیادی هستند که خارج از دایره این روابط قرار می گیرند و تلاششان حفظ یک رابطه برابر است، چند نفری از دوستان هم وقتی برای طرح پرسش به سراغشان رفتم گفتند که اگرچه افرادی را می شناسند اما از آن طرف خودشان و دوستانشان کاملا برخلاف این کلیشه رفتار می کنند.