«دوران عاشقی» تلاش کرده موضوع خیانت در روابط ایران امروز را به تصویر بکشد. تلاشی که متاسفانه باز هم تکرار همان کلیشه های همیشگی است:
اول- زن موفق در بیرون خانه، به کارهای خانه نمی رسد، و فرزندش را به دیگری میسپارد، و زمان کمی در خانه است، و شوهرش به او خیانت می کند.
دوم- مردان هستند که خیانت می کنند. زنان از هر قشر و طبقه و سنی، همیشه قربانی خیانت هستند. و خیانت مردان هم البته به شکل صیغه موقت است.
شاید مهمترین نکته متفاوت فیلم این بود که حداقل شوهری که خیانت کرده بود و برای دفاع از خودش به عدم حضور زن در خانه استناد می کرد، چند باری در سخنانش تاکید کرد که «اینا رو نمی گم که توجیه کنم»
نقش زن وکیل مدافع حقوق زنان در فیلم را لیلا حاتمی بازی می کند. زنی که اگرچه در دفاع از موکلانش خیلی موفق عمل کرده است، اما در زندگی شخصی ، شوکه است و نمی داند باید چه کار کند!
اشاره به این موضوع برای من از نقاط قوت فیلم بود. بارها و بارها دوستان و همکارانی در موقعیت مشابه را دیده ام. زنانی که علیرغم فعال حقوق زنان بودن، یا فمنیست بودن، وقتی در زندگی خود با خشونت، خیانت یا هر موضوع آزار دهنده دیگری روبرو می شوند، قادر به دفاع از خود نیستند. آگاهی به حقوق خود، تا توانمندی استفاده از آن فاصله زیادی دارد. نباید توقع داشته باشیم هیچ فمنیسیتی تحت خشونت نباشد، یا اگر تحت خشونت بود یا همسرش به او خیانت کرد می تواند به سرعت و راحت به رابطه پایان دهد یا خودش را از آن رابطه آسیب زننده نجات دهد. بسیاری از ترسها در وجود همه ما نهادینه شده اند و روبرو شدن با آنها کار راحتی نیست، ترس از تنهایی، ترس از قضاوتها، ترس از آینده مبهم، ترس از آینده فرزندان. این یعنی همانی که بیتای دوران عاشقی به پدرش می گوید:
«هزارتا کیس سخت رو حل کردم، توی زندگی خودم موندم»
اول- زن موفق در بیرون خانه، به کارهای خانه نمی رسد، و فرزندش را به دیگری میسپارد، و زمان کمی در خانه است، و شوهرش به او خیانت می کند.
دوم- مردان هستند که خیانت می کنند. زنان از هر قشر و طبقه و سنی، همیشه قربانی خیانت هستند. و خیانت مردان هم البته به شکل صیغه موقت است.
شاید مهمترین نکته متفاوت فیلم این بود که حداقل شوهری که خیانت کرده بود و برای دفاع از خودش به عدم حضور زن در خانه استناد می کرد، چند باری در سخنانش تاکید کرد که «اینا رو نمی گم که توجیه کنم»
نقش زن وکیل مدافع حقوق زنان در فیلم را لیلا حاتمی بازی می کند. زنی که اگرچه در دفاع از موکلانش خیلی موفق عمل کرده است، اما در زندگی شخصی ، شوکه است و نمی داند باید چه کار کند!
اشاره به این موضوع برای من از نقاط قوت فیلم بود. بارها و بارها دوستان و همکارانی در موقعیت مشابه را دیده ام. زنانی که علیرغم فعال حقوق زنان بودن، یا فمنیست بودن، وقتی در زندگی خود با خشونت، خیانت یا هر موضوع آزار دهنده دیگری روبرو می شوند، قادر به دفاع از خود نیستند. آگاهی به حقوق خود، تا توانمندی استفاده از آن فاصله زیادی دارد. نباید توقع داشته باشیم هیچ فمنیسیتی تحت خشونت نباشد، یا اگر تحت خشونت بود یا همسرش به او خیانت کرد می تواند به سرعت و راحت به رابطه پایان دهد یا خودش را از آن رابطه آسیب زننده نجات دهد. بسیاری از ترسها در وجود همه ما نهادینه شده اند و روبرو شدن با آنها کار راحتی نیست، ترس از تنهایی، ترس از قضاوتها، ترس از آینده مبهم، ترس از آینده فرزندان. این یعنی همانی که بیتای دوران عاشقی به پدرش می گوید:
«هزارتا کیس سخت رو حل کردم، توی زندگی خودم موندم»
اما یکی از بدترین صحنه های فیلم را هم اشاره کنم: آنجا که زنی مستاصل (اگرچه که نویسنده تلاش کرده است بچه گانه بودن ازدواج را در همان چند جمله به رخ بکشد) ظاهرا اشتباهی، وارد دفتر وکیل می شود، چند لحظه بعد همسرش با داد و بیداد و تهدید وار دفتر می شود و زن را به زور می برد و واکنش وکیل در برابر زنی که در حال خشونت دیدن است، بستن در اتاقش و دعوا با منشی برای راه دادن آنهاست.
فیلم در مجموع حرف جدیدی برای گفتن ندارد جز آنکه خیانت در همه لایه های اجتماعی از هر طبقه، سن، تحصیلات و چه در رابطه ازدواج و چه دوستی رخنه کرده است. شاید باید در همین حد حساسیت را هم به فال نیک بگیریم و امیدوار باشیم، کسی در این کشور نگران فاجعه ای که در حال رخ دادن است بشود.