دخترکی که به دفتر وکالت مراجعه کرده تا مشاوره بگیرد ۱۹ ساله ،دانشجو و کارمند است، اما مامور کلانتری او را "دختر فراری" خوانده است.
دخترک وقتی متوجه سؤنظر ناپدری اش می شود، موضوع را با مادرش مطرح می کند، اما مادر می گوید او به همسرش اعتماد دارد. در نهایت او خانه را ترک می کند و به خانه هکارش که فرزندی همسن و سال خودش دارد، پناه می برد. فردای آن روز ، مادر و همسرش، با پلیس تماس می گیرند و با حضور نیروی پلیس به خانه همکار می روند و دخترک و خانم همکار را به کلانتری می برند. در آنجا خانم همکار به شدت مورد بازخواست قرار می گیرد که چرا به یک دختر فراری پنهان داده است،؟ و این کار جرم است!. هرچه قدر دخترک تلاش می کند ماجرا را توضیح دهد گوش کسی بدهکار نیست و حتی مادرش به او می گوید " من هم در کودکی با ناپدری زندگی کرده ام!همه ناپدری ها به دختران نظر دارند و این موضوع طبیعیه"! با اصرار و تهدید های پلیس، دختر به خانه برمی گردد و تنها پس از یک روز بار دیگر خانه را ترک می کند. و باز هم به خانه همان خانم همکار پناه می برد. حالا آمده است تا از وکیل راهنمایی و کمک بگیرد.
.
.
قصه پر غصه ای است با جوانب مختلف، که هرکدام نشانگر یکی از دردهای اجتماع ماست.
در این نوشته اما فقط به یک سوال می پردازیم، آیا دخترک یا همکارش مرتکب جرمی شده اند؟
اساسا دختر فراری یعنی چی و آیا فرار/ترک خانه جرم است ؟
ماده ۱۱۹۳ قانون مدنی به صراحت می گوید :
همین که طفل، کبیر و رشید شد از تحت ولایت خارج میشود...؛اگرچه مبنای سن رشذ دز قوانین ایران کمی مبهم است اما در خصوص رشد افراد بالای ۱۸ سال توافق کامل وجود دارد. به عبارت دیگر قطعا و قطعا دختری که بالای ۱۸ سال سن دارد می تواند خانه را ترک و هرکجا که بخواهد زندگی کند. این همان چیزی است که در اصول حقوق بشر به عنوان حق آزادی حرکت یا رفت و آمد از آن یاد می شود.بند ۱ ماده ۱۳ اعلامیه مقرر میدارد: «هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت و آمد کند و اقامتگاه خود را برگزیند.»
بند ۱ ماده ۱۲ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز میگوید: «هر کس قانوناً در سرزمین دولتی مقیم باشد حق عبور و مرور آزادانه و انتخاب مسکن خود را در آنجا خواهد داشت.»
ایران به هردوی این کنوانسیونها پیوسته است و ملزم به رعایت تعهدات آن است.
اما با وجود چنین حقی، همچنان روزنامه و اخبار ملمو از تیترهایی است که خبر از دستگیری دختران به اصطلاح فراری می دهد. وقتی از نظر قانون ترک خانه جرم نیست،چطور این اتفاق می افتد؟ در اکثر موارد این دستگیری ها به استناد ولگردی یا رابطه نامشروع یا فروش و استعنال مواد مخدر است.اما نکته اینجا است که وقتی چنین افرادی دستگیر می شوند، اولین ویژگی که پررنگ شده و مطرح می گردد، فرار کردن این دختران از خانه هایشان است. به همین دلیل این توهم شکل گرفته است که ترک خانه جرم است.
این چند جمله فقط نمونه ای از تیتر روزنامه هاست.
جوان مانتو فروش، اینگونه گول دختر فراری را خورد!
دختر فراري، شاگرد كليدساز بود!
دختر فراري قرباني مرد هوس باز شد!
دختر فراری...گویی از غولی ترسناک در جنگلی تاریک سخن می گوییم.
.
.
.
نکته دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم این است که چرا باید واژه ای به نام "دختر" فراری وجود داشته باشد ؟ چرا این واژه بار جنسیتی دارد؟ چرا به ندرت از فرار پسران حرف زده می شود؟
قطعا دختران در جامعه قانون گریز و بی پروایی مثل جامعه ما بیشتر در معرض آسیب قرار دارند. اما اگر از واژه "کودکان فراری" استفاده کنیم بسیار دقیق تر و جامع تر به موضوع پرداخته ایم و جنسیت کودک را هم خطاب قرار نداده ایم.
اصطلاح "دختران فراری" از آنجا پررنگ شده است که ترک خانه توسط دختران موضوع مهمتری است. دخترانی که ناموس هستند و باید تحت کنترل مردان خانواده باشند و در نهایت با اجازه آنها به ازدواج مرد دیگری در بیایند، با خروج از خانه تمام این اصول را زیر سوال می برند. مهم نیست که این دختری که خانه را ترک کرده، دختری باشد که کار می کند یا درس می خواند یا هر دو، و این توانایی را دارد که زندگی مستقلی داشته باشد. مهم نیست دلیل ترک خانه ، فرار از تجاوز هر روزه است به جسمش یا به روحش! مهم این است که یک دختر به هر قیمتی هرگز نباید با آبروی خانواده اش بازی کند.
تمایل نظام مردسالار به کنترل زنان حد و مرزی ندارد. مراجعه دخترک ماجرا به وکیل، نشانه خوبی است. نشانه اینکه دختران می دانند حقوقی دارند و می خواهند با آگاهی از حقوقشان از نقض آنها جلوگیری کنند. و این مهمترین قدم است.
پی نوشت ۱: من هم می دانم ترک خانه توسط نوجوانان عواقب وحشتناکی برای آنها و خانواده هایشان دارد. این نوشته دقیقا مربوط به دختران بالای ۱۸ سال است.
پی نوشت ۲: این نوشته نه دختران را تشویق به ترک خانه می کند و نه تشویق به تحمل شرایطی که دارند. اما می خواهد حقوق دختران را به آنها یاد آور شود. مهمترین اصلی که به آن اعتقاد دارم این است که همه ما مستحق این هستیم که حقوق خود را بشناسیم. حتی اگر این دانستن سبب شود تصمیمات خطرناکی بگیریم.
very well said
پاسخحذف