۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

مخالفان مخفی!

این روزها احساس می کنم با نوع جدیدی از مردسالاری رو برو هستیم. نوعی از مردسالاری که توسط زنان جوانمان باز تولید می شود. زنانی که لزوما دیگر مسن یا بی سواد یا سنتی نیستند. زنانی که می توان آنها را در قشر جوان تحصیلکرده دسته بندی کرد. زنان و دخترانی که معتقدند تلاش های برابری خواهانه فعلالان حقوق زنان، به نفع آنها که نیست هیچ، حتی به آنها آسیب هم می رساند.
دوست تحصیلکرده ام بعد از هشت سال سابقه کار درخشان می خواهد استعفا داده و در خانه در کنار فرزندانش بماند چون معتقد است تجربه به اون نشان داده هیچ جا به اندازه محیط خانه برای یک زن آرامش و امنیت به همراه ندارد.( نگوییم انسانها حق انتخاب دارند چون هیچ مردی بعد از کار کردن تصمیم به خانه نشینی نمیگیرد و نمیگوید در خانه ارامش بیشتری وجود دارد)  دختر جوان دیگری با غرور از احساسات زنانه اش مبنی بر تمایل به کنترل شدن توسط همسرش و لذت بردن از به اصطلاح غیرت مردانه می نویسد و صدها دختر جوان دیگر به او احسنت می گویند. دختران جوانی که اولین و مهمترین هدفشان یافتن همسری منابسب است و تا پیش از آن علیرغم موفقیتهای تحصیلی و شغلی خود را بلاتکلیف می خوانند ، گویی تمام ان تلاشها و موفقیتها بی اهمیت است و تنها یافتن شوهر مناسب است که سبب افتخار افرینی می شود و مثالهای دیگری که متاسفانه مشغله این روزها اجازه بازیابی به ذهنم نمی دهد.این آموزه ها گاهی ناشی از دین هستند و گاهی نه. بسیاری از موارد مدافعان و مروجان این نوع عقاید هیچ سنخیتی هم با دین ندارند.گاههی این دختران آموزه های روانشناسانه (لزوما هم آکادمیک نه) را به کار می گیرند تا ثابت کنند برابری نه تنها سودی ندارد بلکه آنها را از زنانگیشان دور می سازد! آنها تصمیم گرفته اند درست برخلاف تلاشهای فمنیستها و بربری خواهان قدم بردارند چون آن را مضر می ببینند!
به نظرم می رسد گاهی باید آموزشها را از مسائل بسیار ابتدایی تر شروع کنیم و بپذیریم بسیاری از آن به اعتقاد ما بدیهیات ، کاملا غیر بدیهی هستند و اتفاقا محل اختلاف می توانند باشند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر