۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

سرانجامی دیر هنگام اما در نهایت خوش!

زنگ زده و با گریه خبر میدهد که همین الان از دفترخانه امده است و بالاخره موفق شده طلاقش را بگیرد و مدام تشکر میکند و فحش نثار همسری که بعد از دوسال ازار و اذیت بالاخره بعد از گرفتن کل مهریه ای که قبلا از او گرفته بودیم راضی شده است تا رای طلاق توافقی را هم که یکسال پیش از دادگاه گرفته بود اجرا کند.
خوشحال است و من هم که همیشه تماسهایش برایم پیام آور خبر بد و شنیدن گریه هایش بود خوشحال میشوم.و صمیمانه برایش آروزی زندگی شادتر می کنم و گوشی را می گذارم و به این می اندیشم که دوسال و نیم عمر دخترک دندانپزشک با بغض و کینه و ترس و گریه همراه بود به دلیل اینکه همسرش را دوست نداشت و قانونگذار این حق را برایش به رسمیت نشناخته است و خودش هم متاسفانه از شروط ضمن عقد استفاده نکرده بود.