۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

زنها و جبران نقص قوانین

دخرتک 4-5 سالی بود که ازدواج کرده بود.و به دلایل مختلف با همسرش دچار مشکل شده بود.درآمد او تنها پولی بود که در خانه خرج می شد ومی گفت همسرش همیشه درآمدش را خرج امور خودش می کرده.می گفت همه می گویند معتاد است ولی او باور ندارد.می گفت 3 سال است هیچ رابطه جنسی باهم نداشته اند. مرد صبح زود از خانه می رود و شبها بعد از نیمه شب بر می گردد و فقط وقتی پول میخواهد سراغی از او می گیرد و هزاران مشکل دیگر.


بارها با من برای گرفتن وکالت در طلاق و یا طلاق توافقی مشاوره کرده بود.هر بار یا خودش پی قضیه را نگرفته بود یا همسرش راضی نشده بود.چند روز پیش تماس گرفت و گفت که طلاق گرفته است.پرسیدم چگونه راضی شده است همسرش و پاسخش جالب بود.

به همسرش گفته بود در صورتی که طلاق بگیرند حاظر است به مدت یک سال هزینه اجاره خانه و مخارج خانه را پرداخت کند و با هم زندگی کنند تا او در این مدت فرصت پیدا کند بدهی هایش را بپردازد.همسرش نیز پذیرفته بود.به دادگاه رفته بودند و در عرض چند ساعت طلاق گرفته بودند.

میگفت قاضی دادگاه وقتی مرد بیرون از اتاق بوده است گفته همسرت اعتیاد شدید دارد و همین که تو با چنین بهانه ای توانستی او را راضی به طلاق کنی نشانه همین اعتیاد شدید است.

میگفت بعد از محضر و ثبت طلاق شروع کرد به گفتن اینکه من به این راحتی ها از خانه نمیروم و تا پول زیادی از تو نگیرم می مانم.می گفت من هم حرفی نزدم.خداحافظی کردم و مستقیم به کلانتری رفتم و اقدامات لازم برای تهیه صورتجلسه و تعویض قفل خانه را انجام دادم. و ... تمام.

و این یعنی:

1. زنها وقتی استقلال مالی داشته باشند بسیار راحتتر می توانند به تغییرشرایط فکر کنند.آنها لازم نیست بمانند و بسوزند به امید سرپناهی و لقمه نانی......کاش این خطر را زنهایی که بعد از ازدواج خانه نشین می شوند و می گویند همسرشان اینقدر درامد دارد که آنها نیازی به کار کردن نداشته باشند لمس می کردند.

2. وقتی جای حمایتهای قانونی خالی است ،وقتی قوانین ما دست و پای زنان را می بندد و اجازه طلاق نمی دهد،زنها مجبور میشوند تا به حقه دست بزنند.

3. وقتی کار دیگری از دستمان بر نمی آید به شیوه ای باید متوسل شد.حتی باید دروغ گفت.اما هنر دروغ گفتن آنگونه که برای طرف مقابل قابل باور باشد را نیز نباید دست کم گرفت .



۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

متلک شنیدن عادت ماست

دختران ما به ازای هر باری که در یک محیط عمومی مانند کوه یا پارک سیگار بکشند باید انواع متلکها را متحمل شوند.زمانی که در خیابان بلند بلند بخندند باید خود را اماده شنیدن کنند.زمانی که در ماشین در حال آرایش کردن هستند باید انتظار داشته باشند که صدای مردی که دارد خطاب به او حرفی میزند را بشنود.کافی است تنها در یک محیط خلوت منتظر کسی باشد تا انواع کلمات و الفاظ به سوی او روانه شود.مهم نیست دخترکی هستنی دانش آموز،یا جوانی دانشجو ،یا زنی که به خرید می رود یا از محل کار بر میگردد.همیشه رفتاری وجود دارد که میتواند زنان را آزار دهد.دختران ما آنقدر با این رفتارها خو گرفته اند که گاهی بسیاری از انها را نمیشنوند.آنقدر عادی جلوه میکند که خشونت مستتر در آن و آسیبی که به روح وارد میشود را نمیبینند.
آزارهای کلامی زنان موضوع جدیدی نیست.همگی زنها از کودکی این نوع از خشونت جنسیتی را تحمل کرده اند.من واقعا نمیدانم که مردان از آنچه ما به عنوان متلک گویی از آن یاد میکنیم چه لذتی میبرند.شاید الفاظ رکیک نوعی لذت به همراه دارد و شاید هم آزاری که در چهره دختر مشهود میشود عامل لذت بخشیدن به این کار است.اما چند نکته در این میان همیشه برایم جالب بوده است:
 بسیاری در مقابل اعتراض زنان به این رفتارها معتقدند که نحوه لباس پوشیدن و رفتارهای خود زنان باعث میشود تا مردان برای زدن این سخنان تحریک شوند.میخواهم بدانم واقعا مردانی وجود ندارند که نحوه لباس پوشیدن،زیبایی یا رفتار و حرکاتشان زنان را تحریک کند؟چرا پس ما هیچگاه نشنیده ایم مردان از آزارهای کلامی شکایت داشته باشند.
دلیلش قطعا در برخورد جامعه با رفتارهای مردسالارانه است.مردان در جامعه ما آموخته اند حق دارند تحریک شوند و هیچ عاملی نمیتواند سبب زشتی ابراز این تمایل باشد.متلک گویی به نوعی رفتاری است که از کودکی در پسرانمان پذیرفته ایم.زمانی که بچه ها با هم بازی می کنند و پسرها مثلا شروع به دست انداختن آنها میکنند رفتار مادران پسران این است که دارد بازی اش را میکند و رفتار مادران دختران این است که دختران خود را ترغیب به دور شدن از آن فضا و جدا شدن از آن گروه بکنند.پسران یاد میگیرند نیازی نیست رفتارشان را یا سخنانشان را کنترل کنند.همین نحوه رفتار وقتی که بزرگتر میشوند نیز ادامه دارد..بارها همه ما این مکالمه را شنیده ایم که وقتی دختری در جمعی دارد از خاطره ای که نشان از متلک گویی دارد سخن میگوید متهم میشود به اینکه وقتی اینگونه لباس میپوشی یا اینگونه ارایش میکنی خوب مسلما باید انتظار این رفتار را هم داشته باشی و اگر شنونده ها خیلی از سطح روشنفکری بیشتری بخوردار باشند می گویند اینجا ایران است و تو نباید انتظار داشته باشی مردها مثل کشورهای پیشرفته رفتار کنند.
در این حالت همان اتفاق دوران کودکی تکرار میشود.به جای انکه پسرها تادیب شوند که چرا مسخره میکنند و یا چرا متلک میگویند و یا به دخترها نحوه تقابل با این امر را بیاموزیم، به زنها میگوییم درست است حق داری آنگونه که میخواهی که لباس بپوشی(اگرچه بسیاری همین اعتقاد را هم ندارند) اما متاسب با ظرفیت مردان ایرانی بپوش.آرایش کن .رفتار کن.
این کار باعث میشود سطح شعور فرهنگی جامعه ما همچنان به قهقرا برود.سبب میشود مردان هیچگاه یاد نگیرند باید بر رفتارشان و تمایلاتشان کنترلی داشته باشند.و اینگونه باز هم زنان جامعه هستند که به جای آنکه در برابر این آسیب اجتماعی محافظت شوند باید خود را محدود تر کنند.زنها هستند که همیشه باید تمایلات خود را کنترل کنند.آنها باید بدانند که چه لباسی بپوشند تا کمترین آسیب را ببینند. باید بدانند که نباید ساعت 10 شب به بعد کنار خیابان منتظر تاکسی باشند و یا بخواهند قدمی بزنند.آنها باید احساسات خود را کنترل کنند تا در محیط عمومی بلند بلند حرف نزنند و نخندند،در کوه و دشت هرچقدر هم بخواهند با دوستانشان خوش باشند و سیگاری روشن کنند یا باید این کار را نکنند یا خود را برای شنیدن هر سخنی آماده کنند.
و تمام اینها دخترانمان را و زنانمان را از لذت بردن از زندگی محروم می کند.شادی آنها را محدود می کند به محیط های خصوصی و به جای آن بغض است و کینه که جایگزین میشود.
پی نوشت:لازم به توضیح نیست که نه در مورد قشر خاصی از دختران سخن میگوییم که انقدر توانمند شده اند که راه مقابله را بدانند و نه از مردانی که محترمانه با تمام زنها رفتار میکنند.از انچه در سطح عمومی جامعه میگذر حرف می زنیم.