۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

گواهی بکارت:میخواهم من مالک بدن تو باشم

اقایونی که از نامزد یا دوست دخترتان میخواهید گواهی بکارت بگیرند هیچ فکر کرده اید آنها هم مانند شما حق داشته اند روابط دیگری را تحربه کنند؟هیچ فکر کرده اید به دنبال تصاحب جسم همسفر زدگیتان هستید؟بر فرض که بکارت جسم داشته باشد با روح او چه می کنید؟کدام مهمتر است؟اینکه زمانی جسمش در احتیار دیگری بوده یا اینکه الان روحش متعلق به شماست؟
خانمهایی که به خواسته نامزد یا دوست پسرتان تن میسپارید به معاینه پزشکی برای گرفتن گواهی بکارت،چرا توهینی را که در پس این خواسته پنهان شده نمی بینید؟چرا تسلیم تفکری میشوید که بدن شما را ملک خودش میخواهد؟چرا نمیبینید میخواهد فاتح بدن شما باشد ؟ چرا نمیبینید بی اعتمادی زیادی را که در این درخواست موج میزند؟چرا میگذارید یک پزشک گواهی دهد به آنچه شما خود میتوانید در موردش توضیح دهید؟
.
.
تفکر مردسالارانه شدیدی که در موضوع بکارت زنان موج میزند سبب شده است تا بسیاری از دخترانمان این موضوع را بپذیرند و آن را حق طبیعی مرد و خانواده اش بدانند و در نتیجه بدون هیچ مقاومتی در برابر این خواسته کوتاه می آیند.آنها نیز که باکره نیستند تن به اعمال جراحی بی دلیل و بعضا خطرناکی بسپارند تا بتواند رضایت خاطر خانواده مرد را فراهم آورند.کاش دخترانمان نیز به روابط قبل از ازدواجشان مانند یک گناه که باید مخفی شود نگاه نکنند...

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

ساده بگوییم

نمی دانم خود را در زمره فمینیستها محسوب کنم یا نه،یعنی اصولا اصراری به این موضوع نداشته ام اما آنچه همیشه برایم مهم بوده است حمایت از حقوق زنان بوده.همیشه خود را مدافع حقوق زنان دانسته ام.اما مسئله ای که مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول نموده این است که واقعا مردان و یا حتی زنان جامعه ما که مطالعاتی در این زمینه ندارند از امثال ما چه تصوری دارند؟چرا زنهای سنتی و یا مذهبی از ما فرار میکنند و مردان فکر میکنند ما به هیچ اصل اخلاقی یا مذهبی پایبندی نداریم؟نمیدانم ما در بیان حرفهایمان کوتاهی نموده ایم یا مخالفان در بیان حرفهایی از دهان ما به شدت قدرتمند عمل نموده اند؟ هر کدام از اینها که باشد نتیجه این شده است که مدام باید در مورد خود رفع سوء تفاهم کنیم و این قطعا نه تنها هیچ کمکی برای رسین به اهدافمان نمیکند بلکه سبب می شود تا مدام دورتر شویم.دلیل عمده اش را این میدانم که از مواضعمان به زبان ساده حرف نزده ایم و این پیچیده گویی سبب شده است دیگران مخالف این فرصت را پیدا کنند تا ما را برای مردم عادی توضیح دهند و در این توضیح دادن آنچه را خود میخواهند اضافه و کم کنند و در نتیجه مردم جامعه ما اینگونه فهمیده اند که آنچه ما میگوییم و می خواهیم یعنی روابط آزادی که در آن هیچ زنی به هیچ اصل اخلاقی پایبند نیست. و ما زنها را تشویق میکنیم تا هر چه بیشتر به آنچه جامعه بی بند و باری می خواند روی اورند.آنها باور نمیکنند در میان زنان فعال حقوق زنان زنهای متاهل بسیاری هستند که از زندگی زناشویی خود راضی هستند؛آنها باور نمیکنند در میان این زنان گروهی میتوانند مذهبی باشند،انها باور نمی کنند بسیاری از این زنان به اصول اخلاقی پایبندی دارند...و در نتیجه زنهای سنتی یا مذهبی از ما دوری میکنند مبادا آنها را به انچه دوست ندارند تشویق کنیم و مردان آنها به ما روی می آورند زیرا تصور میکنند هر پیشنهادی را میتوانند با ما مطرح کنند. باید ساده تر سخن بگوییم.برای مخاطب عادی جامعه بنویسیم.کمی بیشتر از خودمان، آرزوهایمان،اهدافمان و مبارزاتمان بگوییم.و بگوییم جامعه ای که ما میخواهیم هیچ زنی را در خطر قرار نمیدهد و به هیچ مردی فرصت بی نظیری نمیدهد.

ساده بگوییم

نمی دانم خود را در زمره فمینیستها محسوب کنم یا نه،یعنی اصولا اصراری به این موضوع نداشته ام اما آنچه همیشه برایم مهم بوده است حمایت از حقوق زنان بوده.همیشه خود را مدافع حقوق زنان دانسته ام.اما مسئله ای که مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول نموده این است که واقعا مردان و یا حتی زنان جامعه ما که مطالعاتی در این زمینه ندارند از امثال ما چه تصوری دارند؟چرا زنهای سنتی و یا مذهبی از ما فرار میکنند و مردان فکر میکنند ما به هیچ اصل اخلاقی یا مذهبی پایبندی نداریم؟نمیدانم ما در بیان حرفهایمان کوتاهی نموده ایم یا مخالفان در بیان حرفهایی از دهان ما به شدت قدرتمند عمل نموده اند؟ هر کدام از اینها که باشد نتیجه این شده است که مدام باید در مورد خود رفع سوء تفاهم کنیم و این قطعا نه تنها هیچ کمکی برای رسین به اهدافمان نمیکند بلکه سبب می شود تا مدام دورتر شویم.دلیل عمده اش را این میدانم که از مواضعمان به زبان ساده حرف نزده ایم و این پیچیده گویی سبب شده است دیگران مخالف این فرصت را پیدا کنند تا ما را برای مردم عادی توضیح دهند و در این توضیح دادن آنچه را خود میخواهند اضافه و کم کنند و در نتیجه مردم جامعه ما اینگونه فهمیده اند که آنچه ما میگوییم و می خواهیم یعنی روابط آزادی که در آن هیچ زنی به هیچ اصل اخلاقی پایبند نیست. و ما زنها را تشویق میکنیم تا هر چه بیشتر به آنچه جامعه بی بند و باری می خواند روی اورند.آنها باور نمیکنند در میان زنان فعال حقوق زنان زنهای متاهل بسیاری هستند که از زندگی زناشویی خود راضی هستند؛آنها باور نمیکنند در میان این زنان گروهی میتوانند مذهبی باشند،انها باور نمی کنند بسیاری از این زنان به اصول اخلاقی پایبندی دارند...و در نتیجه زنهای سنتی یا مذهبی از ما دوری میکنند مبادا آنها را به انچه دوست ندارند تشویق کنیم و مردان آنها به ما روی می آورند زیرا تصور میکنند هر پیشنهادی را میتوانند با ما مطرح کنند. باید ساده تر سخن بگوییم.برای مخاطب عادی جامعه بنویسیم.کمی بیشتر از خودمان، آرزوهایمان،اهدافمان و مبارزاتمان بگوییم.و بگوییم جامعه ای که ما میخواهیم هیچ زنی را در خطر قرار نمیدهد و به هیچ مردی فرصت بی نظیری نمیدهد.

۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

حجاب اجباری ناشی از قانون یا ناشی از فرهنگ


در دبی هیچ اجبار قانونی برای داشتن حجاب وجود ندارد.اما من هیچ دختر عرب (که توریست نباشد)ندیدم که حجاب نداشته باشد.زنان آنجا از سه نوع پوشش استفاده میکنند:اولی که رایجترین بین زنان میانسال است پوشیه کامل است.یعنی زنانی سیاه پوش که شما بعضا چشمهایشان را هم نمیبینید.دوم زنانی که شالهای بلند سیاه و مانوتهایی عبا مانند میپوشند که صورتشان کاملا باز است. و سوم که مخصوص اکثر دختران جوان آنجا بود همین شال و مانتو بود اما با این تفاوت که بیش از نیمی از موها بیرون بود و صورتشان را هم آرایش بسیار غلیظی پوشانده بود.این دختران جوان را در بسایری از رستورانها و مراکز خرید بسیار گران قیمت دبی به وفور میدید.در بسیاری از موارد شالهایشان از سرشان می افتاد و بعد از چند دقیقه و بدون هیچ عجله آنرا کمی به سر می کشیدند.

تا جایی که میدانم در دبی هیچ اجبار قانونی برای داشتن حجاب وجود ندارد. پس تلاش این دختران برای داشتن همین نیمه حجاب برای چه بود.؟

حدس من میگوید فشار فرهنگی حاکم بر جامعه اجازه نمیدهد تا این دختران انگونه که میخواهند لباس بپوشند و این فشار اینقدر زیاد است که فضایی شبیه به کشور ما که حجاب اجبار قانونی دارد را ایجاد نموده است.دخترانی که شالها و مانتوهای یکدست مشکی را به شکلی عاریه ای به دنبال میکشند بدون اینکه هیچ حس تعلقی به آن داشته باشند.و از آرایش بسیار غلیظ برای جلب توجه کمک میگیرند.