۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

سکوت راز می سازد

این روزها پرمی شوم از احساسات گوناگون،از آمدنها و رفتن هایی که گویی خواب بوده اند،از گفتنها و شنیدن هایی که گویی اتفاق نیافتاده اند.از هق هق ها و قهقه هایی که بی صدا بوده اند و و و . و من از هیچ کدامشان نمی توانم بنویسم.حسهای زشت و زیبای این روزهایم را باید مثل زنان دیگر در درونم حفظ کنم تا بشوند رازی که احتمالا هیچگاه نخواهم توانست از آنها سخن بگویم.نمی دانم مردان چقدر مجبور می شوند از اتفاقات کوچک زندگیشان که گاهی زیبا هستند و گاهی زشت راز بسازند اما می دانم زندگی تمام زنان پر می شود از رازهایی که می توانستند خیلی راحت راز نباشند اما ما زنها هزاران دلیل برای مسکوت ماندنشان پیدا می کنیم و از همه مهمتر می ترسیم که قضاوت شویم.می ترسیم از آنچه مخاطب ما از شنیدن احساساتمان خواهد گفت و یا خواهد اندیشید.ترس بدی است ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن از سوی کسانی که هیچگاه تمام زوایای یک موضوع را نمی دانند که حتی اگر هم بدانند باز هم "تو" نیستند و نمی توانند مانند تو فکر کنند و عمل کنند.
نوجوان که بودم تصورم بر این بود که هرکسی باید در زندگی رازهایی داشته باشد رازهایی که فقط مال او باشد و عمدا می خواستم که حرفهایم نگفته باقی بماند اما الان که فکر می کنم می بینم فرار می کنم از هرچه قرار است تبدیل به راز بشود.دوست دارم فریاد بزنم تمام احساستم را.تمام شادی ها و غمهایم را ولی...گویی مجبور میشوی ...بی آنکه بخواهی مجبورت می کنند به سکوت.
کاش اینهمه مانع وجود نداشت و آنگاه من چقدر حرف برای گفتن داشتم.
پی نوشت: یک چیز را می دانم روزی خواهم گفت از این روزها.

۱ نظر:

  1. سلام.من هم یک زن،دخترویا همون جنس لطیف هستم و نرینه نیستم اما با توجه به مشکلاتی که برای خودم پیش اومده می خوام بگم تقریبا در نود درصد مواقع سکوت کردن و ساختن رازهای اجباری یا خود خواسته ی ما (حداقل به عنوان مثال خود من)همین جنس های لطیف دور و برمون هستن.چه کسانی که همسن و سال هستن چه کسانی که همسن مادرو پدرمون هستن.وباز هم میگم بیشتر مشکل ما زن های ایران از یکی همجنس خودمون ناشی میشه.با اینکه مردسالاری چیز بدیه و باعث بسیاری از مشکلات اجتماعی ما زنها اصلا مخالف نیستم اما عزیزم باور کن باور کن و باور کن که دلیل بسیاری از سکوت ها و خود خوری ها و ضجه زدن های درونی که باعث خورده شدن و فرسودگی روح لطیف و لبالب از احساس امثال ماست همین زنهای بی مغز خودخواهی هستن که می خوان از حسادت ونفرت بترکن وقتی شادی و پیشرفتت رو می بینن.حالا میخواد دوستی باشه که هیجده سال رفیق گرمابه و گلستانت بوده یا مادر مردی که به خاطرش کلی خون دل خوردی و تهمت و افترا شنیدی و هی راز تنیدی دور خودت تو تنهایی خودت! من به این مثل از ماست که بر ماست بسیار اعتقاد دارم و به تازگی هم ایمان آوردم که از ماست که بر ماست!!!!!!!

    پاسخحذف