به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان می خواهم از خشونتی سحن بگویم که شاید کمتر از آن گفته ایم:خشونت روانی
مصادیق خشونت روانی از سایر اشکال خشونت بسیار گسترده تر است:بی توجهی،خیانت،بی احترامی؛بی مسولیتی،کنترل ارتباطات اعمم از موبایل،تلفن،ایمیل و ..،ممانعت از دیدار دوستان و فامیل،ممانعت از خروج از منزل،و بسیاری موارد دیگر.
خشونت روانی برای امثال ما که میزانی از تحصیلات دانشگاهی را داریم،اهل اینترنت و دنیای مجازی هستیم بسیار آشناتر از خشونت های دیگر است.بسیاری از ما با این خشونتها بزرگ شده ایم و آنقدر خو گرفته ایم که آنها را مصداق خشونت نمی دانیم.
چند دختر وقتی پدرشان از آنها می پرسند" کجا بودی" یا "با کی حرف می زدی " می داند موضوع خشونت واقع شده است.این دختران به این حساسیتهای پدرانه عادت کرده اند.اینها را طبیعی و از خصوصیات پدرانه می دانند.این دختران بعد از ازدواج هم به شکلی کاملا طبیعی از حساسیتهای همسرانشان مبنی بر اینکه بدون هماهنگی و اجازه از خانه خارج نشوند،ادامه تحصیل ندهند یا با دوستان و اقوام رفت و آمد نکنند صحبت می کنند و آنرا را نشانه توجه همسرانشان می دانند.می خواهم بگویم آنچه در ذهن تمامی ما آنقدر ریشه دارد که آن را طبیعی می دانیم یعنی "غیرت"یکی از مصادیق بارز خشونت است.غیرت قطعا جزء طبیعت مردانه نیست که اگر بود باید در میان مردان کشورهای پیشرفته هم وجود می داشت پس اگر قوانین پیشرفته آن کشورها موفق به کنترل حسادت شدید و اجساس مالکیت مردان شده است حتما اگر ما هم بخواهیم می توانیم با آن مقابله کنیم.به غیرتمندی همسران و پدران و برادرانمان افتخار نکنیم.آنرا امتیاز ندانیم.و بدانیم احساس خشم ، غم ، یا نگرانی که پس از مواجهه با غیرتمندی مردان اطرافمان دچارش می شویم به دلیل این است که قربانی خشونت شده ایم .هرچند که این خشونت جسمی نباشد.باور کنیم زخمهای حشونت روانی بسیار دیرتر از خشونتهای جسمی درمان می شوند.و تازه بعد از درمان هم همیشه با ما می مانند.
پی نوشت:اولین قدم برای مبارزه با خشونت این است که مصادیق آنرا بشناسیم، به آن عادت نکنیم و خواهان تغییرش باشیم.
مصادیق خشونت روانی از سایر اشکال خشونت بسیار گسترده تر است:بی توجهی،خیانت،بی احترامی؛بی مسولیتی،کنترل ارتباطات اعمم از موبایل،تلفن،ایمیل و ..،ممانعت از دیدار دوستان و فامیل،ممانعت از خروج از منزل،و بسیاری موارد دیگر.
خشونت روانی برای امثال ما که میزانی از تحصیلات دانشگاهی را داریم،اهل اینترنت و دنیای مجازی هستیم بسیار آشناتر از خشونت های دیگر است.بسیاری از ما با این خشونتها بزرگ شده ایم و آنقدر خو گرفته ایم که آنها را مصداق خشونت نمی دانیم.
چند دختر وقتی پدرشان از آنها می پرسند" کجا بودی" یا "با کی حرف می زدی " می داند موضوع خشونت واقع شده است.این دختران به این حساسیتهای پدرانه عادت کرده اند.اینها را طبیعی و از خصوصیات پدرانه می دانند.این دختران بعد از ازدواج هم به شکلی کاملا طبیعی از حساسیتهای همسرانشان مبنی بر اینکه بدون هماهنگی و اجازه از خانه خارج نشوند،ادامه تحصیل ندهند یا با دوستان و اقوام رفت و آمد نکنند صحبت می کنند و آنرا را نشانه توجه همسرانشان می دانند.می خواهم بگویم آنچه در ذهن تمامی ما آنقدر ریشه دارد که آن را طبیعی می دانیم یعنی "غیرت"یکی از مصادیق بارز خشونت است.غیرت قطعا جزء طبیعت مردانه نیست که اگر بود باید در میان مردان کشورهای پیشرفته هم وجود می داشت پس اگر قوانین پیشرفته آن کشورها موفق به کنترل حسادت شدید و اجساس مالکیت مردان شده است حتما اگر ما هم بخواهیم می توانیم با آن مقابله کنیم.به غیرتمندی همسران و پدران و برادرانمان افتخار نکنیم.آنرا امتیاز ندانیم.و بدانیم احساس خشم ، غم ، یا نگرانی که پس از مواجهه با غیرتمندی مردان اطرافمان دچارش می شویم به دلیل این است که قربانی خشونت شده ایم .هرچند که این خشونت جسمی نباشد.باور کنیم زخمهای حشونت روانی بسیار دیرتر از خشونتهای جسمی درمان می شوند.و تازه بعد از درمان هم همیشه با ما می مانند.
پی نوشت:اولین قدم برای مبارزه با خشونت این است که مصادیق آنرا بشناسیم، به آن عادت نکنیم و خواهان تغییرش باشیم.